پرش به محتوا

کاربر:Aghajanpour/جزوه درسی رفتارشناسی فرهنگ و معماری ایرانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

رفتار[ویرایش]

رفتار، امری تصادفی نیست. بلکه معلول است و در جهتی که فرد، آن را باورد دارد؛ میل می کند. هدف اصلی تعلیم و تربیت این است که در رفتار فرد، یعنی در دانش، مهارت ها، عادات و نگرش های فرد تغییر مثبت ایجاد کند. علوم رفتاری، واژه ای کلی ست که معمولاً، شامل مردم شناسی، جامعه شناسی و روانشناسی، درنظرگرفته شده است. گاهی، علوم اقتصادی و سیاسی نیز، تحت این عنوان آمده اند.

بررسی علمی رفتارگرایی، به شکل امروزین آن، در دهه های آغازین سده بیستم میلادی، از دل دانش روانشناسی، سربرآورد و سپس، به تنهایی یا در کنار علم ارتباطات اجتماعی، برای تحلیل کنش های انسانی، بکارگرفته شد. روحیه هر ملت را از رفتارهایی که از مردمان آن، جلوه گر می شود، می توان بازشناخت.[۱] رفتارگرایی، مکتبی در روان‌شناسی است که اعتقاد دارد برایِ شناختِ یک موجودِ زنده، نیازی به بررسی حالت‌هایِ درونیِ او (مثلِ فکر کردن) نیست و تنها بررسیِ محرک‌های خارجی و رفتارهایِ بیرونیِ آن موجود (همانندِ گریه کردن) کافی است. این مکتب، در نیمه‌یِ ابتداییِ قرنِ ۲۰م، یکی از تاثیرگذارترین قطب‌هایِ روان‌شناسیِ جهان بود و علاوه بر آن، بر فلسفهٔ ذهن، زبان‌شناسی و فلسفهٔ علمِ آن دوران نیز تأثیری بسیار عمیق و ژرف گذاشته بود.[۲]

روانشناسی محیطی[ویرایش]

تعریف روانشناسی محیط: «مطالعه روانشناختی رفتار، در محیط کالبدی زندگی روزمره» است. موضوعات کارشده در حوزه روانشناسی محیط، شامل: نظریه ادراک، شناخت، روانشناسی اجتماعی و مطالعه فرهنگ است. واژگان رابطه انسان - محیط و روانشناسی محیط، بیشتر این زمینه ها را شامل می شوند؛ هرچند که روانشناسی محیط، بیشتر به همبستگی عضویت در گروه های اجتماعی و استفاده از الگوهای خاص محیط و ارزشگذاری آنها، مربوط است.

هیچگاه، نظریه های طراحی، از یافته های رشته های دیگر، بی نیاز نبوده اند؛ به ویژه، در مورد ادعای طراحان، در زمینه اثر طراحی بر زندگی مردم. در این خصوص، نقش دیدگاه های فلسفی، قابل انکار نیست. ولی، برای رشد نظریه طراحی، کافی نیستند.

هرگاه که طراحان، برای مردمی با الگوهای رفتاری و دیدگاه های ارزشی متفاوت، طراحی کرده اند؛ در درک اثر طراحی بر زندگی مردم به نتایج اشتباهی رسیده اند. علوم رفتاری، به رشد نظریه های اثباتی و درک نظریه های هنجاری کمک زیادی می کنند.

مطالعات سنتی روانشناسی، روی پدیده های فردی یا درون روانی محیط، متمرکز است و رفتار را در زمینه رابطه بین افراد یا حالات درونی فرد، تحلیل می کند. در مواردی، چون مطالعه ادراک که محیط کالبدی، درنظرگرفته می شود؛ بیشتر، مقیاس ملکولی (مثل طول موج نور) و مقیاس ریز رفتار انسان (مثل عکس العمل پوست در مقابل برق) مورد نظر است. در مواردی که مطالعات روانشناختی، از این الگوها، رهایی یافته و به مقیاس کلی تر محیط (مثل روانشناسی گشتالت) پرداخته اند؛ با تمام نکات مثبت و منفی، مورد استفاده طراحان قرار گرفته اند. در جامعه شناسی، به محیط کالبدی، به عنوان محیطی برای فرآیندهای گروهی، توجه کمی شده است. مکتب شیکاگو، در اکولوژی انسانی، مدعی ست که ماهیت کالبدی، اهمیت زیادی برای جامعه شناسان این مکتب، داشته است. بررسی دقیق تر، نشان می دهد که این ادعا «در هاله ای از ابهام رها شده» و در واقعیت، جایگاهی در برنامه پژوهشی مکتب شیکاگو نداشته است. هنگامی که مردم شناس، روانشناس یا جامعه شناسی، راجع به آینده، اظهارنظری ارزشی کند؛ در واقع، بجای رفتارشناس، به برنامه ریز، تبدیل می شود. هر عملی که معمار، طراح منظر یا طراح شهری انجام می دهد؛ انتخاب آینده ای بجای آینده دیگر است.[۳]

حس مکان، ادراک ذهنی و احساسات کم و بیش آگاهانه مردم از محیط خود است که فرد را در ارتباط درونی با محیط قرار می دهد؛ بطوری که فهم و احساس فرد با زمینه معنائی محیط پیوند خورده و یکپارچه شود.[۴]

رفتار سازمانی[ویرایش]

رفتار سازمانی، علمی ست که در آن، اثراتی بررسی می شود که افراد، گروه ها و سیستم های سازمان بر رفتار فرد، درون سازمان دارد؛ با این هدف که چنین دانشی، در راه بهبود و اثربخشی سازمان، مورد استفاده قرار گیرد.

هریک از ما، دانشجوی علوم رفتاری هستیم. همواره، از نخستین سال های زندگی، نظاره گر کارهای دیگران بوده؛ کوشیده ایم تا آنچه که مشاهده می کنیم را تفسیر نماییم. در سراسر زندگی؛ فرد، مشغول مطالعه دیگران است. انسان، شیوه رفتار دیگران را تعمیم می دهد تا بتواند، آنچه که انجام خواهند داد را پیش بینی و توجیه کند. رفتار، امری تصادفی نیست؛ بلکه معلول است و در جهتی میل می کند که فرد (بر اساس منافعش)، آن را باور دارد. بدیهی ست که افراد، با هم متفاوت اند. افرادی که در وضعیت یکسان، قرار گیرند؛ کار مشابهی، نخواهند کرد. ولی، ثبات رویه، منشأ رفتار همه افراد است.

ثبات رویه در رفتار، اهمیت بسیار زیادی دارد. زیرا، بر اساس آن، می توان پیش بینی کرد. در بیشتر موارد که تابع نوعی نظم بوده و سازمان یافته هستند، رفتار دیگران، قابل پیش بینی ست (البته، این پیش بینی ها، صد در صد درست نخواهند بود). عموماً، رفتارها را می توان پیش بینی کرد و تحقیق سیستماتیک درباره رفتار، وسیله یا روشی، برای پیش بینی های دقیق و معقول است. دیدگاه به اصطلاح، عقل سلیم، درباره رفتار انسانی، چندان درست نیست. آنچه از نظر یک نفر، عقل سلیم است؛ از دیدگاه دیگری، «عقل سلیم»، محسوب نمی شود. مهارت انسانی، یعنی: توانائی در کار، ادراک و ایجاد انگیزش.[۵]

ادراک: دریافت حسی اطلاعات از محیط.

هر کدام از رابطه های تعریف شده در نظریه روابط چهارگانه انسان، مبنائی برای شکل گیری نظریات مختلف گردیده است. از آن جمله:

  • رابطه انسان با خویش، بر پایه روان شناسی
  • رابطه انسان با محیط، بر پایه علوم محیط زیست
  • رابطه انسان با هم نوعان، بر پایه جامعه شناسی
  • رابطه انسان با معبود، بر پایه خداشناسی

برخی از نظریات، مانند: روان شناسی اجتماعی و روان شناسی محیط بر پایه ترکیب دو گونه از روابط یاد شده شکل گرفته اند.[۶]

فرهنگ[ویرایش]

ادوارد تایلور (۱۸۳۲ تا ۱۹۱۷)

ادوارد تایلور (۱۹۱۷-۱۸۳۲)، فرهنگ را مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد، به عنوان عضوی از جامعه، از جامعهٔ خویش، فرامی‌گیرد، تعریف می‌کند.[۷][۸]

فرهنگ، بوجود آورنده هنجارها، نگرشها و ارزشهائی ست که از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد و کم کم، در طول زمان، دارای نوعی پایداری یا ثبات رویه می شود. هر ایدئولوژی که بر فرهنگی سایه افکند؛ می تواند که آن را اندکی تعدیل کند.[۹] نقش آفرینندگی انسان، در قبال فرهنگ، محرز است تا جائی که از فرهنگ، به عنوان بخشی از محیط یاد می شود که به دست انسان ساخته شده است.[۱۰]

«علم»، ساختاری برای تولید و ساماندهی دانستنی ها، دربارهٔ جهان طبیعت، در قالب توضیحات و پیش‌بینی‌های آزمایش‌پذیر است.[۱۱] نظاره جهان برون که تفکر و تامل به آن یاری می دهد به ما می آموزد که طرز کار جهان چگونه است و این دانائی به دست آمده را علم می نامیم. پیوسته، از حدود سه هزار سال پیش پیشرفته و امروزه، ما بر این باوریم که می دانیم؛ جهان از چه ساخته شدهاست.[۱۲]

باورها یا اعتقادات مجموعه‌ای از افکارند که به زندگی معنا می‌بخشند. باورها ادراک ما از هستی را می‌سازند. چنین اندیشه می‌شود که باورها نقش فرماندهی در مغز دارند و زمانی که فکر می‌کنید که امری درست است، باور شما به مغز فرمان می‌دهد تا به دنبال چیزی باشد که از اعتقادات شما حمایت کند.[۱۳] ایدئولوژی مجموعه‌ای است از نظرات، باورها و نگرش‌ها. این تعریف از نظر اجتماعی نسبی است.[۱۴]

مولفه های هفت گانه فرهنگ، به شرح زیر است:

  1. هنجارها: در اصطلاح ادبی، به گونیا، گفته می شود. عمده ترین انواع هنجارها، عبارتند از: سنت های عامه، آداب، شعائر و اخلاقیات.
  2. نمادها: اشاره، مضمون یا رفتاری که در روابط اجتماعی، به کار رود تا به وسیله آن، چیز دیگر را القاء یا تداعی کند.
  3. نقش ها: از مسیر نقش ها، چگونگی ارتباطات فردی و اجتماعی، شکل و سامان می یابد.
  4. بینش ها: فرهنگ یک ملت، بیش از هر چیز، تحت تاثیر بینش ها، عقاید و ایدئولوژی های حاکم بر آن است.
  5. ارزش ها: ارزش ها می گویند که چه چیز، مطلوب است و کدام روش، از نظر اجتماعی، نامطلوب و نکوهیده است.
  6. علوم و فنون: نقش علم و تکنولوژی، در تمام زمینه های زندگی انسان، تعیین کننده است.
  7. ساختارها: ساختار اجتماعی، نمایشگر فعالیت و ارتباط متقابل نقش ها ست و حقوق و تکالیف سازمان یافته میان افراد و گروه ها را مشخص می کند.

تمامی فرهنگ ها، با حرکتی کند و تدریجی، تغییر می کنند. روانشناسی اجتماعی، تغییرات در فرهنگ را با توجه به رفتارهای جمعی و ویژگی های شخصی افراد جامعه، به انگیزه ها و عواملی چند، نسبت می دهد که به برخی از آنها، اشاره می شود:

  1. نوجویی و نوآوری: تنوع طلبی، ابداع، کنجکاوی و تقلید از دیگران، از خصوصیات نوجویی فرهنگی بوده و در تغییرات فرهنگی، عامل موثری می باشد.
  2. پذیرش اجتماعی: آنگاه که عنصری (به واسطه نوجویی یا ورود از فرهنگی دیگر)، در فرهنگ، داخل شود؛ پذیرش و قبول عامه، از عوامل تغییر فرهنگی ست.
  3. طرد انتخابی: هنگامی که عنصر نو، به فرهنگی، وارد شد؛ پذیرش و مقبولیت عامه، باعث می شود که عناصری از فرهنگ، با عنوان نامتناسب، متروک شوند.
  4. تلفیق و انطباق: گاهی، برای تلفیق، انطباق و ثبوت عنصر فرهنگی تازه ای، یک نسل آدمی یا بیشتر، صرف می شود.[۱۵]

سرمایه فرهنگی[ویرایش]

مجموعه ای از دستاوردهای مادی و معنوی هر جامعه که توانائی تولید هرچه بیشتر عناصر فرهنگی و امکان مصرف هرچه گسترده تر آن را برای افراد جامعه فراهم می سازد.[۱۶]

کیفیت زندگی[ویرایش]

در قرن گذشته، اغلب مناطق جهان، رشد بی سابقه ای در معارف بشری، تغییرات اجتماعی و استاندارد زندگی شاهد بود. ارزیابی های ساده انگارانه از تغییراتی که در فضای زندگی انسان، مورد نیاز است؛ منجر به آثار جانبی غیرقابل پیش بینی و ناخوشایندی شده است.[۱۷]

مردم در کشورهای توسعه‌یافته به رفاه اقتصادی دست یافته‌اند ولی، احساس نمی‌کنند که زندگیشان، از کیفیت مطلوبی برخوردار باشد. پس، رشد شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP) که معرف رشد اقتصادی است، نمی‌تواند معیار بهبود کیفیت زندگی مردم تلقی شود.[۱۸] از این رو، برای نخستین بار، در سال ۲۰۰۵ میلادی، واحد اطلاعاتی اکونومیست (EIU)، شاخص اقتصادی و اجتماعی جدیدی را به منظور رتبه‌بندی کشورهای جهان ارائه کرد. این معیار رتبه‌بندی کشورها را شاخص کیفیت زندگی (QLI)، نام‌گذاری کرده‌اند.[۱۹]

نقشهٔ جهانی نمایش امتیازات کیفیت زندگی

عوامل نه‌گانهٔ کیفیت زندگی و شاخص‌های به‌کار گرفته شده در نمایش چنین عواملی عبارتند از:

  1. تعالی مادی: سرانه تولید ناخالص ملی
  2. سلامتی: امید به زندگی در بدو تولد
  3. ثبات سیاسی و امنیت: نرخ ثبات سیاسی و امنیت
  4. زندگی خانوادگی: نرخ طلاق (در هر هزار نفر)
  5. زندگی اجتماعی: نرخ حضور در اماکن مذهبی یا عضویت در سندیکاها
  6. اقلیم و جغرافیا: عرض جغرافیائی، شرایط اقلیمی بین گرمتر و سردتر را مشخص می سازد.
  7. امنیت شغلی: نرخ بیکاری
  8. آزادی سیاسی: متوسط شاخص‌های آزادی‌های مدنی و سیاسی
  9. برابری جنسیتی: نسبت متوسط درآمد مرد و زن، بر اساس آخرین داده‌های در دسترس[۲۰]

شاخص کیفیت زندگی در خاورمیانه و قفقاز[ویرایش]

رتبهٔ منطقه‌ای
شاخص کیفیت زندگی
رتبهٔ جهانی کشور یا سرزمین شاخص کیفیت زندگی
(از ۱۰)
شاخص توسعهٔ انسانی
(از ۱)
۱ ۲۳  قبرس ۷٫۰۹۷ ۰٫۸۱۰
۲ ۳۸  اسرائیل ۶٫۴۸۸ ۰٫۸۷۲
۳ ۴۱  قطر ۶٫۴۶۲ ۰٫۸۰۳
۴ ۵۰  ترکیه ۶٫۲۸۶ ۰٫۶۷۹
۵ ۵۵  کویت ۶٫۱۷۱ ۰٫۷۷۱
۶ ۶۲  بحرین ۶٫۰۳۵ ۰٫۸۰۱
۷ ۶۷  عمان ۵٫۹۱۶ ۰٫۸۴۶
۸ ۶۹  امارات متحدهٔ عربی ۵٫۸۹۹ ۰٫۸۱۵
۹ ۷۲  عربستان سعودی ۵٫۷۶۷ ۰٫۷۵۲
۱۰ ۷۵  اردن ۵٫۶۷۵ ۰٫۶۸۱
۱۱ ۸۰  مصر ۵٫۶۰۵ ۰٫۶۲۰
۱۲ ۸۵  ارمنستان ۵٫۴۲۲ ۰٫۶۹۵
۱۳ ۸۶  آذربایجان ۵٫۳۷۷ ۰٫۷۱۳
۱۴ ۸۷  گرجستان ۵٫۳۶۵ ۰٫۶۹۸
۱۵ ۸۸  ایران ۵٫۳۴۳ ۰٫۷۰۲
۱۶ ۹۳  پاکستان ۵٫۲۲۹ ۰٫۴۹۰
۱۷ ۹۷  سوریه ۵٫۰۵۲ ۰٫۵۸۹
۱۸ ۱۰۲  ترکمنستان ۴٫۸۷۰ ۰٫۶۶۹
۱۹ ۱۰۷  تاجیکستان ۴٫۷۵۴ ۰٫۵۸۰

کشورهای لبنان (با شاخص توسعهٔ انسانی ۰٫۸۰۳)، یمن (با شاخص توسعهٔ انسانی ۰٫۴۳۹) و فلسطین در این فهرست گنجانده نشده‌اند.

هنر و معماری[ویرایش]

هنر[ویرایش]

عکاسی از یک حباب، هنر تجسمی

هنر، یعنی حل مسائلی که قبل از حل شدن، قابلیت تدوین و فرموله شدن را ندارند.[۲۱] پیت هاین، شاعر و دانشمند دانمارکی

ابزار، به مثابه تداومی از بدن ما ست و اجازه می دهد تا کاری که دل مان می خواهد را انجام دهیم.

انسان ابتدائی، چون از عهده تبیین رویدادهای طبیعی برنمی آمد؛ با طرح مفهوم ارباب انواع، خود را خشنود می گردانید. مفهوم الهام یا نبوغ، پرده ای ست که انسان، ندانسته و نسنجیده، برای پوشانیدن جهل و فرونشاندن اضطراب خود، با تار و پود خیال بافته است. این مقوله ها، در شمار مجهول اند و هدف تحقیق علمی، تبدیل مجهول به معلوم است و نه تحویل مجهول به مجهول.

وجه منفی جادو، یعنی خیالبافی، در دین ادامه می یابد و جنبه مثبت آن، یعنی تاثیر عملی خیال در واقعیت، باعث دخالت انسان در عالم خارج می شود و زمینه علم و هنر را فراهم می آورد. رقص، موسیقی، شعر و صورتگری، با آن که از زمینه عملی زندگی جداشدند؛ به عنوان مقدمه و محرک کار دوام آوردند و چیزی به انسان دادند که بدان، نیاز مبرم داشت: نظم و هماهنگی. سراسر تاریخ زندگی انسان، کوشش مداومی ست؛ برای وصول به نظم و هماهنگی. نظم و هماهنگی در: محیط طبیعی، دنیای اجتماع و عالم ذهن. همه هنرهای زیبا به انسان، تصوری از نظم و تناسب می دهند.[۲۲]

هنرهای زیبا عبارتند از:

مهندسی ساختمان[ویرایش]

رشته های اصلی نظام مهندسی و کنترل ساختمان، عبارتند از:

  1. معماری
  2. مهندسی عمران
  3. تاسيسات مكانيكی
  4. تأسيسات برقی
  5. شهرسازی
  6. نقشه برداری
  7. ترافيك[۲۴]

دارندگان مدرك تحصيلی كارشناسی و بالاتر، در هريك از رشته های اصلی يا رشته های مرتبط، می توانند که از طريق تقاضای صدور پروانه اشتغال به كار مهندسی، با توجه به مدارك تحصيلی، سوابق كار و تجربه در يك يا چند زمينه خدمات مهندسی، از قبيل:

و ...، درخواست تشخيص صلاحيت نمايند.[۲۶]

پروانه اشتغال به كار مهندسی، در چهار درجه:

  1. پايه ۳
  2. پايه ۲
  3. پايه ۱
  4. ارشد

صادر مـيشود. برای متقاضيان پروانه اشتغال، با داشتن سوابق تجربی يا كارآموزی، به ميزان مندرج در ماده ۵، پروانه اشتغال پايه ۳، صادر ميگردد. جهت ارتقاء از پايه ۳ به پايه ۲، داشتن چهار سال و از پايه ۲ به پايه ۱، پنج سال و از پايه ۱ به ارشد، شش سال سابقه كار حرفه ای در پايه قبلی و موفقيت در آزمون مربوط، ضروری است.[۲۷]

معماری[ویرایش]

سرای سعدالسلطنه در قزوین

گستردگی و تنوع بوجودآمده در آثار معماری معاصر و تناقضی که گاهی، میان آنها دیده می شود؛ نشان از گم شدگی تعریف بدیهی معماری، در صد سال گذشته دارد.

معماری، تمام محیط بیرونی زندگی بشر را دربرمی گیرد. امروزه، این قلمرو، از شهرسازی گرفته تا معماری و طراحی صنعتی، تحت کنترل معماران است. این اندیشه که کار معماری، طراحی مصنوعات (ساختمان ها) است؛ در جامعه ای معنا دارد که تدارک سیمای شهر، تقسیم شده و سلسله مراتبی باشد. در این چشم انداز، روابط معماری و سیاست، باید که از بیخ و بن، دگرگون شود. معماری، بخشی از سیاست است.[۲۸] معماری و دیگر رشته های علمی طراحی مرتبط با آن، مانند طراحی شهری، معماری منظر، طراحی داخلی و ... در کنار هم، طراحی محیط را بوجود می آورند.[۲۹] حرفه های طراحی محیط، سابقه پژوهشی ضعیفی دارند و بیشتر، به مبانی نظری رشته های دیگر متکی اند. هدف طراحی محیط، برآورده ساختن نیازهای انسان است که ادعای بسیاری از معماران، طراحان محیط و طراحان شهری ست.[۳۰]

معماری (مهرازی، والادگری یا رازیگری)، سبک طراحی و شیوه ساخت و ساز ساختمان ها و دیگر سازه های فیزیکی است.[۳۱]

معماری، به عنوان تصور، طراحی، درک و ساختن (با توجه به شرایط)، تعریف می شود. این شرایط، ممکن است که در ذات خود، کاملاً عملکردی بوده یا به درجات متفاوتی، بازتاب شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پروژه باشند. انتظار ما از معماری، به عنوان یک هنر، چیزی بیش از پاسخگویی به برنامه های عملکردی ساختمان است. تجلیات فیزیکی معماری، با فعالیت های انسانی، تطابق دارد و نحوه سازماندهی و انتظام فرم و فضاها در معماری، می تواند که تلاش ها را به ثمر رسانده، به استخراج پاسخ ها کمک کند و معانی را انتقال دهد.[۳۲]

هیچگاه، نظریه های طراحی محیط، از یافته های رشته های علمی دیگر و مبانی که برای شناخت ویژگی های محیط و چگونگی عملکرد آنها فراهم می آورند؛ بی نیاز نبوده اند. به ویژه، این نیاز، در مورد ادعای طراحان، در زمینه اثر طراحی بر زندگی مردم، بیشتر صادق است.[۳۳]

سازه در معماری[ویرایش]

همواره، یکی از اجزای ضروری معماری، سازه بوده و هست. همواره، به عنوان یک اصل، انسان ناگزیر از بکاربردن مقادیر معینی از مواد خاص و شکل دادن به آنها بوده است تا ساختار معماری اش را در برابر نیروی جاذبه زمین و سایر بارهای خطرناک بتواند که ایستائی بخشد. در حد امکان، با استفاده از نیروی کار و موادی که از نطر قابلیت دسترسی غیرمعقول یه نظر نمی رسیدند؛ با عوامل مخربی، مانند باد، رعد و برق، زلزله، آتش سوزی باید مقابله می شد.[۳۴]

فرم و فضا[ویرایش]

فرهنگ، در معماری، متبلور می شود.

از شعارهای پایدار معماری نوین؛ پیروی فرم، از عملکرد است. فرم، اشکالی ست که فضا را تعریف می کند. فضا، جایی است که فعالیت های مختلف اجتماعی و اقتصادی، در آن، صورت می گیرد. درک انسان از محیط است که طول، عرض و ارتفاع دارد و فعالیت، شامل عملکردهای عمده انسان، مانند: کار، سکونت، رفت و آمد، تفریح و ... است. این عملکردها، در قالب نقش های متفاوت انسان، در زندگی اجتماعی و اقتصادی، اجرا می شود.[۳۵]

بسیاری از محیط هائی که طراحان، مطلوب می پندارند؛ توسط مردم، سرد، غیرانسانی و کسالت آور توصیف شده اند.[۳۶] انسان، برای ارضای نیازهای خود، در بستری از دگرگونی های معنایی (نمادیناقتصادی، سیاسی و اجتماعی، فضا را نیز، دگرگون می کند. این دگرگونی، از خلال فرآیند تخریب/ساختن، انجام می گیرد؛ بدین معنی که برای ساختن فضاهای جدید؛ همواره، نیاز اولیه ای به تخریب فضاهای پیشین، وجود دارد. این امر، چرخه ای بی پایان از تخریب ها و ساختن ها را به وجود می آورد که شاید، بتوان گفت که هرگز، متوقف نمی شود.

فضا، به گونه ای حیرت انگیز و با سازوکارهایی که گاه، کشف چند و چون آن ها، برای ما، ممکن نمی نماید؛ تمامی ابعاد زندگی انسانی را در خود جای داده و منتقل می کند. تحلیل فضا می تواند، همچون در نزد انسان شناسانی چون ادوارد ت. هال، از تحلیل فضاهای کالبدی و شخصی، آغاز شود و تا بزرگترین ابعاد فضایی در شهر، تداوم یابد. در این تحلیل ها، نباید که سهم سایر پارامترها را در شکل دادن به فضا و دگرگون ساختن بارهای معنایی آن، از یاد برد.[۳۷]

هندسه مقدس[ویرایش]

در اشکال طبیعی، نسبت های معینی را می توان مشاهده کرد. تقدس هندسه، قسمتی از دیدگاهی کلی تر است که تمدن بشری در دوران باستان را دارای منشائی روحانی و عبادی می دانسته است. معمار سنتی، از هندسه، برای کاوش بیشتر در پدیده های طبیعت، استفاده می کند تا ذهن مکاشفه گر را از جهان محسوس به جهان معقول هدایت کند.[۳۸]انسان سنتی، تمامی آفرینش را واحد می شمارد و باین مکاشفه می رسد که او و طبیعت، در ساختار و تناسب اشتراکی دارند که از راه ریاضیات سنجیدنی ست.[۳۹]هر یک از انواع هندسه (اقلیدسی، نااقلیدسی، کاربردی و ...) در مقیاس ویژه ای از فیزیک و جهان هستی کاربرد دارند.[۴۰]

شهر و شهرسازی[ویرایش]

شهر هارلم (هلند)

شهر Ŝahr ؛ سکونتگاهی، نسبتاً بزرگ و دائمی است.[۴۱][۴۲] سازمان ملل متحد، در سال ۱۳۶۷ خورشیدی، شهر را چنین، تعریف می کند:[۴۳]

شهر، مکانی با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیاسی، اداری و تاریخی است که در آن، فعالیت اصلی مردم، غیر کشاورزی است و دارای مختصات شهری بوده که از طریق دولتی محلی، اداره می شود.

شهرها، خاصیت مشترکی دارند و آن، تمرکز افراد در یک فضا، برای برآوردن خواسته های مشترک شان است. بنابراین، تفاوت خواسته های مشترک افراد، در دوران گوناگون تاریخ است که باعث پیدایش نظریه های مختلف، درباره دلایل بوجودآمدن شهر، شده است؛ برای مثال، فوستل دوکولانژ، مورخ فرانسوی، معتقد است که شهرهای قدیمی را نباید، با شهرهای جدید، مقایسه کرد. در عصر حاضر، دلایل برتر، برای اثبات وجود شهر، دلایل اقتصادی است.[۴۴]

با توجه به دیدگاه‌های گوناگون، تعریف‌های متفاوتی برای شهر، ارائه شده‌است. در بیشتر کوشش‌ها، برای تعریف بنیادی و اساسی شهر، دو ملاک در نظر گرفته شده‌است:

  1. تعیین حداقل اندازه شهر، از نظر جمعیت
  2. تعیین حد نصاب برای چگالی جمعیت (جمعیت نسبی).

ملاک دوم، ملاکی است که میلز، آن را برای تعریف شهر، تأیید می‌کند و بر روی آن اطمینان دارد.

شهر، منطقه ای است که در آن، زمین، برای خانه سازی، نسبت به سایر عوامل تولید، مخصوصاً، سرمایه، در مقایسه با نواحی اطراف آن، با شدت بیشتری، مورد استفاده قرار می‌گیرد. از آنجایی که مردم، معمولاً، در نواحی نزدیک به محل سکونت خود، کار می‌کنند؛ بنابراین، شهر، با دو عامل دیگر، یعنی، اشتغال بیشتر و تولید بیشتر کالا و خدمات، نیز، توصیف می‌شود. به‌طور کلی، شهر، منطقه‌ای است که نسبت تولید و سایر عوامل تولید به زمین، در آن، بیشتر از نواحی همجوار است.[۴۵] بطور کلی، شهرها دارای سیستمهای پیچیده برای بهداشت، آب و برق، کاربری زمین، مسکن و حمل و نقل هستند و از سادگی حاکم در روستاها دورند.[۴۶]

پویش شهرنشینی.[۴۷]

شهرسازی، از نظر لوئیز کیبل، هم علم است و هم هنر. جنبه علمی، تلاش منظم و ساماندهی شده ای ست که برای پیش بینی گرایشهای اجتماعی و اقتصادی هر جامعه و هماهنگ کردن محیط کالبدی با آن صورت می گیرد. جنبه هنری، ترکیب اجزای گوناگون شهر است؛ به نحوی که فرم و شکل مطلوبی با زندگی جامعه بوجود آید. در این حالت است که علم و هنر، کالبد فضائی شهر را با هم ساماندهی می کنند. سرشت دوگانه شهرسازی (علمی و هنری)، دو گرایش جدائی ناپذیر در شهرسازی بوجود آورده است: برنامه ریزی شهری و طراحی شهری.

موضوع اصلی برنامه ریزی شهری، ساماندهی کالبدی شهر، با هدف کارآئی و آسودگی محیط زیست مصنوع انسان است و موضوع اصلی طراحی شهری، شکل دادن به ساختار کالبدی، با هدف زیبائی و مطلوبیت است. این دو گرایش، باین دلیل از یکدیگر جدا نیستند که کارآئی و آسودگی محیط کالبدی شهر، از شکل و فرم آن نمی تواند جدا باشد. زیبائی و مطلوبیت محیط کالبدی شهر نیز، از کارکرد و سامان کالبدی آن، قابل تفکیک نیست. از اینرو، هر دو گرایش، با همکاری و هماهنگی یکدیگر، محیط مطلوبی را برای انسان بوجود می آورند. [۴۸]

شهرسازی (برنامه ریزی شهری، شهر و شهرکفرآیند فنی و سیاسی است، برای هدایت و اطمینان یافتن از توسعه قاعده مند سرپناه ها و اجتماعات که شامل کنترل بکارگیری زمین و طراحی محیط زیست شهری، از جمله شبکه های حمل و نقل شهری، می شود. برنامه ریزی شهری، شامل پژوهش، تحلیل، تفکر راهبردی، معماری، طراحی شهری، مراجعات عمومی، خط مشی های توصیه شده، اجرا و مدیریت می شود.[۴۹]

باستانشناسی[ویرایش]

باستان شناسی، دربرگیرنده عناصری، نظیر تمدن، فرهنگ، هنر، ادبیات، موسیقی و تاریخ است و باستان شناس، با مطالعه بر عناصر فوق و بهره گیری از ابزار و وسایلی که در نتیجه کاوش و پژوهش، بدست آمده است؛ می تواند که چهره اجتماعی ملت ها را در طی قرون، مشخص سازد.

اصولی ترین راه، در شناسایی آثار باستانی، بررسی پیرامون تپه هایی ست که از آنها، به نام تپه های باستانی، یاد می نمائیم. تپه های باستانی، شنی یا رسی هستند. در مناطق باستانشناسی که اصطلاحاً، سایت Site، خوانده می شوند؛ معمولاً، نشانه هایی از سفال، بناهای تاریخی و اشیاء باستانی، به گونه های مختلف، کشف می شوند.[۵۰]

مدت زمانی ست که باستانشناسی، برای مطالعه جلوه های فرهنگ و شیوه زندگی، از معابد، قصرها و مقابر روی برتافته و به شهر، در کلیت آن چشم دوخته است. با این وجود، خانه که بارزترین و اصلی ترین بنای بومی ست؛ اغلب، مورد بی توجهی قرار می گیرد. تاریخ عمومی، تاریخ هنر و تاریخ موسیقی تا حدودی، شاهد چنین تغییر جهت هائی بوده اند. اما، این چرخش در معماری، تازه آغاز شده و پیشرفت زیادی نداشته است.[۵۱]

تاریخ و تمدن[ویرایش]

فهم بشر، ضمن دخالت در حوزه ‌های مختلف،‌ خود را به سوی استكمال و در راستای تسخير هرچه بيشتر جهان و رمزگشايی و راززدايی از عالم، پيش برده است. آنچه که بیش از هرچیز، در حیات بشر، به چشم می خورد؛ تلاش وی، برای گسترش فهم، درک و افزایش شناخت او، از پدیده های هستی ست. هر جامعه (گروهی از افراد كه مصالح مشترك ، آنها را به يكديگر پيوند می زند)، برای تداوم صحيح حيات مستقل خود، به تعليم و تربيت نيازمند است.[۵۲]

سامرست فرای، مولف کتاب تاریخ جهان، می گوید:[۵۳]

تاریخ، عبارتست از، سرگذشت اقوام گذشته جهان که طی قرن ها، به پیشرفت تمدن، کمک کرده اند. برخی، با همکاری اقوام دیگر و برخی، به تنهایی.

تاريخ و روند حركت آن، مقاطع مختلف و متفاوتی را از سر گذرانده است. به طوری كه هر مقطع، مشخصات و مولفه های خاص خود را داشته و بر اساس اين شاخصه ها، شكل گرفته است.

آنان که سرگذشت خود را به یاد نسپارند محکوم به تکرار آن هستند.[۵۴]

جرج سانتایانا

آرنولد جی. توین بی، کتابی در فلسفه تاریخ و چگونگی به وجود آمدن تمدن ها، به نام بررسی تاریخ دارد که در آن، فراز و فرود تمدن ها را بررسی کرده است. وی، می گوید که تا کنون، ۲۱ تمدن، به وجود آمده که ۱۵ مورد آنها، از تاثیر یکدیگر، به وجود آمده اند. برای مثال، تمدن ایرانی، تاثیر گرفته از تمدن های پیش آریایی در ایران و میان رودان بوده است.

توین بی، قبول ندارد که نژاد یا جغرافیای خاص، تنها عوامل تمدن ساز باشند و برای ثابت کردن ادعایش، می گوید که نژاد با تمدن، رابطه مستقیم ندارد. آنچه باعث می شود تا تمدنی به وجود آید، روح مبارزه طلبی با محیط است و چالش عوامل مختلف مبارزه طلبی با محیط، می تواند که باعث بروز تمدن، در جوامع انسانی شود. عواملی چون:

اما، از نظر توین بی، دو عامل شکست تمدن ها، جنگ طلبی و اختلاف طبقاتی (جنسی، اقتصادی، نژادی و ...) است که ۲۱ تمدن پیش از این را دچار نابودی و اضمحلال کرده است.

دو یا چند فرهنگ (یا روحیه یا رفتار)، در سه حالت، می توانند که با هم روبرو شوند:

  • جنگ
  • سفر و تجارت: سفر، می تواند که با انگیزه های تجاری، فرهنگی، تبلیغی، سیاسی و ... باشد. بسیاری از فرهنگ ها، اعم از آموزه های دینی، ادبیات، عرفان، رسوم و ...، با سفر، انتقال یافته اند. تجارت بازرگانان، بهمراه کالاهایشان، فرهنگ سازندگان آنها را به ارمغان می برد؛ اسلام و زبان فارسی، در چین و شرق دور، بهمین گونه و بوسیله بازرگانان، سیاحان و عارفان ایرانی، رواج پیدا کرد. همچنین، کالاهای غربی، با خود، سنت های باختر را به شرق آوردند. در دنیای امروز، جهانگردی (علاوه بر بازرگانی)، همین نقش را بازی می کند که صنعت بدون دودکش و صادرات نامرئی، نام گرفته است.
  • مهاجرت: مهاجرت، موجب آشنایی قوم ها و فرهنگ های مختلف می شود. گاهی، برخورد فرهنگ ها، منجر به انفجار فرهنگی می شود. یعنی، فرهنگ کلانی بوجود می آید که می تواند، تمدن نویی را رفم بزند.[۵۵]

تمدن، برآیندی ست از آئین و سنن اجتماعی افراد جامعه و هنگامی، تمدن درهر سرزمین یا کشوری، شکل حقیقی به خود می گیرد که در سطح جامعه، نمودهایی را دربرداشته باشد. مسیر تحولاتی که در فرهنگ و تمدن جوامع، به منصه ظهور رسیده، این اندیشه را بوجود آورده است که اصولاً، سنگ بنای فرهنگ و تمدن، در کجا گذاشته شده و ریشه آنها، از کجا نشات می گیرد؟ بدون شک، هر تمدن یا فرهنگی، منتج به تمدن یا فرهنگ دیگر، با مشخصه هایی جدیدتر شده است و تاحدودی، مهاجرت اقوام، توانسته تا در این تغییر و تحولات، دخیل باشد.[۵۶]

تاریخ تغییرات کالبد شهرها، در دهه های اخیر، بصورت موضوعی مهم، درآمده است. نخستین سه تمدن جهان، بر اساس زمان آغاز آنها؛ بین النهرین، مصر و هند هستند که به تمدن های مرده، مشهور بوده و تمدن غربی، از همین سه تمدن، نشات گرفته است. هر چند، تمدن قاره آمریکا (مکزیک، آمریکای مرکزی و پرو)، بسیار دیرتر از تمدن چینی بوجود آمده؛ اما، در اثر بی رحمی و شقاوت اسپانیایی ها، بین سال های ۱۵۱۸ الی ۱۵۲۳ م. بکلی، از بین رفت. تمدن چین، استثنای خارق العاده ای می باشد. فرهنگ خدشه ناپذیر آن، از ابتدای پیدایش، در سه هزاره پیش از میلاد، در حاشیه رود زرد تا قرن بیستم م. همچنان، پابرجا باقی مانده و تداوم داشته است.[۵۷]

در برداشت رویکرد سیاسی از شهر، بر این نکته اساسی تاکید می شود که شهرها، تبلوری از نوعی نابرابری در روابط قدرت اند که با ظهور پدیده حکومت، یعنی روابط فرماندهی - فرمانبرداری انطباق دارند. شهر را مرکز قدرتی سیاسی باید دانست که در قالب قشری اجتماعی، با خروج از حوزه مستقیم اقتصادی، کارکردی ویژه برای خود به وجود می آورد که همان، مدیریت قدرت سیاسی در جامعه است و نیز، برای به انجام رساندن این کارکرد، رابطه ای خاص با فضا ایجاد می کند که در قالب شکل گیری فضاهائی ویژه در شهر تبلور می یابد. در رویکرد فلسفی به شهر، به گونه ای که در فلسفه یونان باستان (افلاطون و ارسطو)، فلسفه اسلامی (ابن سینا، فارابی، ابن خلدون و ...) و فلسفه مسیحایی (اگوستین و ...)، مشاهده می شود؛ تا اندازه زیادی، رویکردی سیاسی ست که در پی تعریف نوعی از سازماندهی شهری، به مثابه نوعی از جامعه آرمانی ست. بدین ترتیب، فلسفه های سیاسی متاخر، به گونه ای که از قرن هجدهم م. به این سو، ظاهر شدند؛ همواره، چاره ای جز آن نداشتند که ریش های خود را در آرمانگرایی باستانی و رنسانس بجویند.

شهرنشینی، در آغاز قرن بیست و یکم، شکل غالب زیست، در میان اکثریت جمعیت کره زمین است و روند عمومی آن، گویای برگشت ناپذیر بودن این فرآیند و از میان رفتن تدریجی سایر اشکال زیستی ست.[۵۸]

خاور باستان[ویرایش]

هگل، ایرانیان را نخستین ملت تاریخی و شاهنشاهی ایران را اولین امپراطوری تاریخ می‌داند.[۵۹] فلات ایران، مثلثی ست، بین دو فرورفتگی: خلیج فارس، در جنوب و دریای خزر، در شمال و به منزله پلی، بین آسیای مرکزی و غربی ست. بطور کلی، حوادث و جریانات تاریخی در فلات ایران، در پی وضعیت جغرافیائی این سرزمین، ایفاگر سرنوشت تاریخی این فلات بوده است. اگرچه تاریخ ایران را بطور کلی، به سه دوره:

تقسیم بندی می کنند؛ اما، هر دوره ای، نسبت به دوره قبل خود، دارای پیوستگی خاصی ست.[۶۰]

عصر حجر[ویرایش]

پیش از آنکه واپسین دوره عصر یخبندان پایان پذیرد؛ عصر پارینه سنگی آغاز شد.[۶۱]

نوسنگی (نئولیتیک) در خاورمیانه[ویرایش]

از حدود ۸ هزار سال ق. م. دوره تازه ای، به نام نوسنگی آغاز می شود. با این تحول که انسان، ابزار مورد استفاده خود را با سنگ صیقل خورده می سازد. حدود ۷ هزار سال ق. م. در شهر اریحا، دیوار و قلاع سنگی، برای دفاع از محل سکونت و معیشت برپا بوده و تا حال حاضر، کهنسالترین استحکامات ساخته دست آدمی ست.[۶۲]

انسان، در حدود ۸ تا ۱۰ هزار سال پیش، به تولید مواد غذائی، از طریق پرورش منظم انواع خاصی از نباتات و اهلی کردن حیوانات پرداخت. فرار از بن بست وحشی گری، یک انقلاب اقتصادی و علمی بود که شرکت کنندگان را از شکل انگل طبیعت خارج کرده و به صورت اعضای فعال آن درآورد. انقلاب کشاورزی نئولیتیک، تولید افزون طعام را پایه معیشت قرارداد و برای واحد اجتماعی، امکان گسترش در حد یک قبیله را فراهم نمود. در آغاز، موقعیت مساعد برای انقلاب کشاورزی، در جنوب و شرق مدیترانه، در حوالی هلال حاصلخیز اتفاق افتاد.[۶۳]

تپه زاغه در دشت قزوین، از آثار مهم اواخر هزاره هشتم تا اواسط هزاره پنجم پ.م. است. در تپه زاغه، حدود 21 خانه به دست آمده است که عرض خانه ها که دارای سطح کمتری بوده اند؛ در برابر باد قرار می گرفته است. در تپه زاغه، گل به صورت چینه و خشت خام بکار برده شده است. ماده چسباننده خشت ها و چینه ها را مواد گیاهی (نظیر کاه و سبزی خرد شده که گاهی، مخلوط با شن بودند) تشکیل می داد. نقوش تزئینی دیوارها، به اشکال هندسی و به رنگ های زرد، سرخ، سفید و سیاه بوده اند. ساختمان معبد، منقوش به شکل هندسی ساخته نشده است و در داخل معبد 9 سکو وجود دارد. در گوشه شمال غربی معبد، اجاقی ساخته شده است. بر بدنه شرقی ساختمان، نوار پهنی تزئینی، در سراسر دیوار ادامه داشت.

ایلامیان، از فرهنگ سومری اثر پذیرفته بودند و همچون آنها، به چند خدا باور داشتند. مرکز تمدن ایلامی، شهر شوش بود. ساختمان های آنها، طراحی راست گوشه داشت.

نیایشکاه های اورارتوئی، دارای تالاری با سقف تخت چوبی بود و در میان تالار، ستون هائی چوبی زده می شد. [۶۴]

تمدن در بین النهرین[ویرایش]

بین النهرین، به سراسر نواحی میان دجله و فرات اطلاق شده که خطه ای بود با سرگذشتی، پر از حوادث و آشوب، مهد بارآور ارباب انواعی که چون مالکان سخت گیر و خداوندگاران توانا، مورد رعب و پرستش بندگان قرار داشتند و میدان تاخت و تاز فرمانروایان برتری طلب و مخاصمه جویی که مباشران زمینی آن مالکان مطلق عنوان می یافتند. دولتشهرهائی، در ناحیه جنوبی بین النهرین تاسیس یافتند که پیوسته، با یکدیگر در ستیز بودند و به هنگام پیروزی، بت بزرگ دولتشهر مغلوب را به اسارت می ربودند یا در هم می شکستند. تدریجاً، دو کشور پادشاهی در جنوب (نخست، سومر و سپس، بابل) و دو پادشاهی بزرگ در شمال بین النهرین (نخست اکد و به دنبال آن، آشور)، پایدار شدند.[۶۵]

فرهنگ بین النهرین باستان، از هزاره سوم قبل از میلاد، زمان حکومت سومری ها و اکدی ها، آغاز شد و در هزاره های اول و دوم ق. م. در زمان فرمانروایی بابلی ها و آشوری ها، به اوج رسید. خدایان آنها، مردوک و آشور، به خدایان اصلی کل تمدن سرزمین بین النهرین تبدیل شدند.

هلال حاصلخیز خاورمیانه

سرزمین اصلی عیلام، در شمال دشت خوزستان کنونی بوده است. فرهنگ و تمدن عیلامی، از شرق رودخانه دجله تا شهر سوخته در زابل و از ارتفاعات زاگرس مرکزی تا بوشهر، اثر گذار بوده‌است. عیلامیان، نه سامی نژادند و نه آریایی؛ آنان، ساکنان اولیه دشت خوزستان کنونی هستند.[۶۶] در سال ۶۳۹ پیش از میلاد، آشوربانیپال (شاه آشور)، ایلام را شکست داد و شوش را غارت کرد. پس از این جنگ، هرگز، ایلام به عنوان یک قدرت مستقل ظاهر نگردید.

منطقه ای که امروز، خاور نزدیک باستان، خوانده می شود، شامل کشورهای مصر، فلسطین، لبنان، سوریه، اردن، عراق، ترکیه و ایران می باشد. در سراسر خاور نزدیک باستان، گرایشی به ستایش و پرستش شکل کوه، وجود داشت. زیگورات های عظیم که به همواری یکنواخت جلگه میان رودان (بین النهرین؛ منطقه بین دو رود دجله و فرات)، جلوه می بخشید، تقلیدی از کوه های مقدس فلات ایران بود. به نظر آرتور پوپ (هنرشناس با ذوقی که به مدت ۵۰ سال، روی هنر ایران، تحقیق کرد و آثار هنری گرانقدری نوشت و بنا به وصیت خود، در سال ۱۳۴۸ خ. در اصفهان، به خاک سپرده شد)، اگرچه تکوین این بناهای عظیم، در بین النهرین بوده؛ ولی، الهام و مفهوم آن، ایرانی ست.

زیگورات چغازنبیل، شوش

زیگورات چغازنبیل، بنایی عیلامی ست. عیلامیان، از ساکنان اولیه ناحیه ای از ایران بودند که امروزه، خوزستان نامیده می شود. کاوش ها، نشان می دهد که عیلامیان، با همسایگان سومری شان، در غرب، مراوده داشته اند. این بنا را «اونتاش گال»، شاه عیلام، در حوالی سال ۱۲۵۰ ق. م. در یکی از شهرهای شوش، به نام «دوراونتاش»، ساخته و به خدای بزرگ عیلام، تقدیم کرده است.

زیگورات چغازنبیل، قدیمی ترین بنای شناخته شده در ایران است که دارای ابعادی چشمگیر بوده و پهلو به پهلوی اهرام مصر می زند. این بنا، دو ویژگی مهم دارد:

  1. بر روی آجرهای نما؛ خطوطی، به شکل خط میخی که همان، خط ایلامی می باشد، حک شده است.
  2. قدیمی ترین تاق قوسی شکل ایران، در این بنا ست. سقف پله های این بنا؛ تاقی، نیم دایره ای شکل و بدون تیزه دارد.[۶۷]

ماد و پارس[ویرایش]

کوروش، از شخصیت های تاریخی ست که در میان سایر اقوام (به ویژه، یهودیان) مورد تکریم قرار گرفته است.[۶۸] از زمان فرمانروایی کوروش، نظامی پایگذاری شد که از اهداف سیاست آن، فرمانروایی بر جهان بوده؛ نه تنها، بر ایران. هخامنشیان، به دنبال این بودند که مردم اقوام مختلف، فرمانروایی آنان را بر خود، بپذیرند. بهمین دلیل، به دین، آداب و رسوم آنها، احترام می گذاشتند. چنانکه گویی، پادشاهان هخامنشی، از آنها بودند.

کوروش، در دوران هخامنشی، با دوراندیشی و افتخار، در بین راه شیراز و اصفهان؛ باغی، همراه با چند کاخ، ساخت که مهمترین آنها، به نام های کاخ اختصاصی و تالار بار عام بود. این کاخ ها، دارای یک تالار بزرگ ستون دار و ایوان های طولانی و فضایی باز بودند. نمای دلباز و باصفای این بناها،از ویژگی های بیشتر کوشک های دوره های بعد است. هدف کوروش، فرمانروایی بر جهان، با مدارا بود. در تداوم اهداف کوروش، سایر پادشاهان هخامنشی، برای اینکه همه اقوام تحت سیطره آنان، احساس تعلق خاطر به حکومت داشته باشند؛ تخت جمشید را دایره المعارفی از هنر همه آنها، با ترکیب هنرمندانه ایرانی، قرار دادند. بهمین سبب و با توجه به سیطره ای که بر جهان آن روزگار داشتند؛ بهترین مصالح را از سراسر جهان، برای ساخت این بناها توانستند فراهم آورند.

کوشک، بنایی برونگرا ست و برخلاف ساختمان های درونگرا که همه پنجره ها و درها، به حیاط مرکزی باز می شود؛ در کوشک و ساختمان های برونگرا، دید و پنجره ها، به بیرون و باغی که آنرا محصور کرده، معطوف می باشد.

چهار باغ که اصل اساسی باغ سازی ایران است، از ابداعات کوروش، در خلق محوطه کاخ پاسارگاد، به شمار می رود.[۶۹]

هند باستان[ویرایش]

شبه قاره هند، سه منطقه مشخص جغرافیائی دارد:

  • شمال شرقی که کوه های عظیم هیمالیا، ماوای سنتی خدایان هند، همانند مانعی سربرافراشته اند.
  • منطقه حاصلخیز واقع در شمال غربی و جنوب کوه های هیمالیا که در آن، رودهای سند و گنگ گسترده اند.
  • شبه جزیره هند ، مرکب از فلات گرمسیری که به وسیله کوه ها و جنگل ها، از رودهای شمالی مجزا می شود.

در این مناطق، شدیدترین اختلافات اقلیمی، از گرمای گرمسیری تا برف و یخچال های دائمی، از اقلیم بیابانی تا سنگین ترین باران های سالانه در جهان به چشم می خورد.[۷۰]

شبه قاره هند، با دو سیستم عمده رودخانه های خود، سند و گنگ، در غرب و شرق خود، دارای مناطق آب و هوائی بسیار متفاوتی ست. حوضه رود گنگ، در ناحیه بنگال، دارای آب و هوائی به مراتب، مرطوب تر از حوضه رود سند است.[۷۱] واژه «هند»، برگرفته از زبان فارسی باستان است که بجای واژه سانسکریت «سیندو» (Sindhu) به‌کار می‌رفته و نام رودخانه سند بوده‌است.[۷۲] همچنین واژه «هندوستان» که به عنوان نام کامل این سرزمین در اغلب کشورها، از جمله خود هند، رواج دارد؛ واژه‌ای فارسی، به معنی «سرزمین هندوها» ست.[۷۳]

از هزاره سوم پیش از میلاد، نخستین تمدن های رود سند، چون موهنجودارو و هاراپا در پاکستان امروز تشکیل یافتند.[۷۴]

حدود ۳۵ قرن پیش، قوم آریا، از آسیای مرکزی به اطراف رود سند مهاجرت کردند و با پیشروی به سوی شرق، سرزمینی را که بعد، هندوستان نامیده شد؛ در معرض تاخت و تاز قرار دادند. پیش از مهاجرت آریاییها به ایران و هند، مردم این سرزمین، قومی کوتاه قامت و سیه چرده بودند که فرهنگ و دین و مراسم خود را داشتند و تمدن آنان، در سطح تمدن بین النهرین بود. این قوم، در هندوستان به طرف جنوب رانده شدند و به نام دراویدی شناخته می شوند و آنان، به نجس ها معروفند.[۷۵] قبایل آریائی را سران انتخابی آن ها که راجه نامیده می شدند؛ رهبری می کردند. راجه ها، از کشاورزان می خواستند که قسمتی از محصول را به آنها بدهند.[۷۶]

در باور پیروان ادیان، موجود یا موجوداتی که فراتر از قوانین جاری طبیعت هستند این جهان را آفریده و بر آن فرمان‌روایی می‌کنند و انسان می‌تواند از راه عبادت و پرستش او/آنان از واکنش آن موجود یا آن چند موجود استفاده نماید و به درجه‌ای از حس امنیت و آرامش برسد.[۷۷] هندوئیسم، نه دینی واحد؛ بلکه مجموعه ای از ادیان و باورهای دینی ست که در میان مردمان هندو به چشم می خورد. هندوئیسم، نامی بود که استعمارگران انگلیسی، در برخورد بر آن نهادند و نخستین بار، در سال ۱۸۲۳ م. ظاهر شد.[۷۸]

بودا، نام شخصی نیست. بلکه لقبی ست به معنای آن که بیدار شده است. بودیسم، دینی که پیروان آن، با نام دارما، از آن یاد می کنند؛ به معنی تعلیم و کیفیت بودن پدیده ها. بودائی ها ترجیح می دهند که نه بر بودا بلکه بر آنچه او می آموخت؛ اصرار ورزند. از این جهت، او، منحصربفرد نبود. زیرا، پیش از او، دیگرانی به بیداری رسیده بودند.[۷۹]

تمدن غرب[ویرایش]

یونان باستان[ویرایش]

یونانی‌ها، در قرون پیش از میلاد،در زمره اقوام متمدن، بحساب می‌آمدند. شرایط اقلیمی و جغرافیائی، زبان، نژاد، مذهب، تاریخ و ادبیات مشترک را از عوامل مهم ترقی یونانی‌ها، در این دوران، می دانند. قرون ۴ و ۵ پیش از میلاد را عصر طلائی فرهنگ و تمدن یونان می دانند. در این قرون بود که علوم، هنر و فلسفه در یونان به درجات عالی رسید و با برقراری روابط تجاری، ثروت فراوانی در شهرهای یونان متراکم شد. شهر، در قلب کل نظام یونان باستان قرار دارد. تمدن یونان، زمانی به حوزه‌ای قدرتمند تبدیل شد و سخن از معجزه یونانی رفت که دولت-شهرهای یونانی بر پا شدند. سازمان شهر و آینده شهر، در مرکز تفکر یونانیان باستان قرار داشت. نظام دقیقی که آنها، برای توزیع زمین و حفظ تعادل در شهرها، داشتند و توسعه تجارت و فناوری‌های ساخت کشتی و کشتیرانی، سبب شد که یونانیان، جزء نخستین کسانی باشند که در تاریخ، برای تشکیل شهرهای مهاجرنشین نوبنیاد، اقدام کنند. این شهرها را با الگوبرداری از مادرشهرها (یعنی شهرهای قدیمی تری که در یونان به وجود آمده بودند) می‌ساختند.[۸۰] یونانیان از افکار معنویت گرا بدور ماندند. در شهرهای محدود و کوچک یونان که جمعیت آنها، بین هزار تا سه هزار نفر بود و با جزایر فراوان که ساکنین شان، ارتباط چندانی با هم نداشتند؛ مشکلاتی که رشد استعدادهای انسانی و آزادی رفع نیازها بهمراه می آورد؛ کمتر و در نتیجه، قابل تحمل بود. بنابرین، هر آنچه همسایگان از این گونه ارزشها دارا بودند؛ در یونان طرد شد. برخلاف نقشی که نفس کشی و خودداری از ارضای امیال در شرق ایفاء می کرد؛ جامعه غرب، با خصوصیاتی که می شناسیم بوجود آمد. در ضمن، یونانیان به همزیستی مسالمت آمیز و عادلانه، اهمیتی قائل نبودند. بلکه جنگجوئی و تجاوز را فضیلت می دانستند. در عوض، کشاورزی، خالی از فضیلت بود. بدین ترتیب، یونانیان برای امرار معاش، روشی جبارانه پیشه کردند که امروزه، به استثمار معروف است.[۸۱]

بزرگترین خدای یونانیان قدیم، زئوس پاتروس (زئوس پدر) بود. زئوس، نزد هندوان باستان، دیوس پیتار و نزد رومیان قدیم، ژوپیتر خوانده می شد. معمولاً، مجموعه خدایان مورد پرستش یونانیان قدیم با خدایان آریائی قدیم، مشترک بود. برخی خدایان یونان، عبارت بودند از:

سوفیست ها که به علت استفاده از مغالطه در گفت و گوها و محاکم قضائی، هر باطلی را حق جلوه می دادند؛ به تدریج، به این نظر رسیدند که انسان، توانائی رسیدن به حقیقت را ندارد و نمی تواند که به علم مطابق با واقع برسد. یکی از سوفیست ها، گرگیاس که در سیسیل ایتالیا به دنیا آمد و بعدها، به عنوان سفیر به آتن رفت و سخنوری توانا بود؛ می گوید: چیزی وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد؛ برای انسان، قابل شناخت نیست و اگر برای انسان، قابل شناخت باشد؛ آن را به دیگری نمی تواند بیاموزد و منتقل نماید.[۸۳]

مرگ سقراط، اثر ژاک لویی داوید

در یونان باستان، سقراط (۴۷۰–۳۹۹پ. م)، سپس افلاطون (۴۲۷–۳۴۸ پ. م) و پس از او، ارسطو (۳۸۴–۳۲۲ پ. م) به مخالفت با آراء پیشینیان پرداخته و اصول و قواعدی را به منظور مقابله با مغالطات و برای درست‌اندیشیدن و سنجش استدلال‌ها تدوین کردند.[۸۴] افلاطون، در سال ۳۸۶ ق. م. صاحب قطعه زمینی، در باغ آکادمه شد. این محل، در یک مایلی شمالغربی آتن، آنسوی دروازه اریای، در میان دیوارهای قدیمی، قرار داشت. باغ آکادمه، فضای سبزی بود که در جای جای آن، درختان چنار، قامت برافراشته بودند و در سایه سار آنها، شماری مجسمه و معبد، آرمیده بودند. در اینجا، در میان راه های خنک و جویباران نجواگر؛ افلاطون، آکادمی را افتتاح کرد و گروهی پیرو و مرید، دور او را فراگرفتند که برخلاف انتظار، در میان آنها، چند زن، دیده می شد؛ از آن جمله، اکسیوتئا بود که مانند مردان، لباس می پوشید.[۸۵]

گروهی از آثار ارسطو، به دلیل علاقه خاص او به زیست شناسی، نخستین نمونه های اندیشه انسان شناسی زیستی هستند. ارسطو علاقه داشت که بیولوژی را با روشهای آزمایشگاهی مورد مطالعه قرار دهد و از این رو، انسان را به عنوان جانور، موضوع مطالعه خود قرار می داد. پیش از هر چیز، ارسطو در پی یافتن توجیهی، برای نظام اجتماعی و سیاسی یونان است. از این رو، بیولوژی مورد استفاده او قرار می گیرد تا واقعیت اجتماعی را توضیح دهد. به باور ارسطو، بردگان به دلائلی، همچون بزرگی اندام ها و قدرت فیزیکی خود، برای بردگی خلق شده اند. اثبات این امر، در خود واقعیت، نهفته است. از دیدگاه ارسطو، وجود فرماندهان و فرمانبرداران، پیروزمندان و شکست خوردگان و در یک کلام، حاکمان و محکومان، دلیلی کافی ست بر آن که فرماندهی و اطاعت، پدیده های طبیعی هستند. ارسطو می افزاید: مرد و زن، ارباب و برده و ... رابطه ای تکمیل کننده با یکدیگر برقرار می کنند که به سود هر دو ست. چنان که تغییر این رابطه، به زیان هر دو خواهد بود.[۸۶]

واژه ارگانيزم كه از واژه كهن يونانی ارگانون، نشات گرفته، عنوان مهمترين كتاب ارسطو در زمينه منطق شد كه در زبان عربی، به صورت ارغنون، شهرت يافت. اين واژه، به معنی ابزار است. در اين كتاب، به شكلی متفاوت، با عصر امروز، پايه های نگرشی كل گرايانه به هستی، تعريف شده است .[۸۷]

ارسطو، یک سال بعد از اسکندر (که در جوانی و در اوج پیروزی های خود درگذشت)، دنیا را وداع گفت. آنچه بعد از ارسطو به چشم می خورد؛ از رونق افتادن نسبی فلسفه و جهان بینی های عقلی و فلسفی ست و بعد از ارسطو، تا دیر زمانی به فیلسوف بزرگی برنمی خوریم. اگر بعد از چند قرن، به نابغه ای چون افلوطین می رسیم؛ باز هم، او را می بینیم که اندیشه های ارسطو و افلاطون را در طرحی تازه که ناشی از تاثیر او از مکتب اسکندرانی و بینش توحیدی یهود و مسیحی ست؛ ذوب می کند و فلسفه ذوقی جذابی را پدید می آورد.[۸۸]

آگورا، ميدان عمومی شهرهای یونان كه نخستين بار، در منطقه ای كه به طور طبيعی، چند خيابان، بهم می رسند، شكل گرفت. اين فضا، فرم هندسی ویژه ای را دنبال نمی كرد. بلكه با گذشت زمان، به شكل های منظم هندسی رسيد. ساختمان های عمومی، داخل اين ميدان، ساخته می شدند كه يكی از آنها، فضای ستون دار و درازی بود كه در آنجا، شهروندان و بازرگانان، به مبادله كالا، مشغول بودند.

روم باستان[ویرایش]

ویترویوس، کتاب در باب معماری را به امپراتور آگوستوس تقدیم می‌کند.

شهر رومی، دارای ساختمان‌های عمومی سياسی، معابد و بازار بود و تاسيسات آن، به شهر يونانی، شباهت داشت:‌ آمفی تئاترها، سیرک ها، ژيمنازيوم‌ها و استادیوم ها، از جمله اين تاسيسات بودند. رومی ‌ها، شهرهای خود را براساس دو محور، شكل می دادند:‌ يكی، محور شمال به جنوب و ديگری، محور شرق به غرب كه در نقطه تلاقی اين دو محور، مركز شهر، قرار می گرفت و ميدان مركزی شهر يا فوروم كه تقليدی از آگورا بود، ساخته می شد. شهر، دارای ساختمان‌های عمومی سياسی، معابد و بازار بود و تاسيسات آن، به شهر يونانی، شباهت داشت:‌ آمفی تئاترها، سیرک ها، ژيمنازيوم‌ها و استادیوم ها، از جمله اين تاسيسات بودند.[۸۹]

گرچه رومیان، با زور حکومت کردند؛ بیشتر، سازنده بودند تا ویرانگر. روم توانست که بر تمام دشمنان خود فائق آید. این پیروزی چشمگیر را عمدتاً، به دلیل سازماندهی و کارآئی بالای خویش، هم به لحاظ فنی و هم از نظر سیاسی به کف آوردند.[۹۰] ولی، در مبارزات داخلی، تحولات نامطلوبی در شکل مبارزات بوجود آمد که پیروزی را در انحصار عده معدودی قرارداد و شکست ها را نصیب اکثریت ملت کرد و این روند، موجب شد که احساس شکست در افراد، روز به روز بیشتر شود تا جائی که فقط، یک پیروز وجود داشت و بقیه خود را شکست خورده احساس می کردند.[۹۱]

ویتروویوس، دوهزار سال قبل، جملاتی را خطاب به قیصر اگوستوس نوشت. بر طبق نظر ویتروویوس، سه مقصود اصلی را باید، معماری برآورده سازد: فیرمیتاس (پایداری)، یوتیلیتاس (سودمندی) و ونوستاس (زیبائی).[۹۲]

غرب معاصر[ویرایش]

رنسانس[ویرایش]

در قرن پانزدهم میلادی پژوهشگران در اروپا و خاورمیانه قفسه‌های غبارآلود ساختمان‌های قدیمی را جستجو کردند و دست‌نوشته‌های یونانی و رومی را پیدا کردند و نوشته‌هایی از نویسندگان کلاسیک به دورهٔ رنسانس رسید. مطالعهٔ این آثار دانش نو نام گرفت.[۹۳] همزمان با گرایش به نوشتارهای کلاسیک، ارزش‌های فردی مورد توجه واقع شد که انسان‌گرایی نام گرفت. طرفداران این گرایش، به جای موضوعات روحانی، بیش از هر چیز مسایل انسانی را در نظر می‌گرفتند. انسان‌گرایی و رنسانس از ایتالیا ظهور کردند.[۹۴]

رنسانس، برای اروپاییان، عصر جدیدی بود؛ سرشار از کامیابی‌های عظیم. بسیاری از افراد، با ژان فرسنل، موافق هستند. او، در سال‌های آغازینِ سدهٔ ۱۵ م. چنین نوشت:

جهان چرخید. یکی از بزرگ‌ترین قاره‌های زمین، یعنی قارهٔ آمریکا، کشف شد... صنعت چاپ بذر دانش را کاشت. باروت، انقلابی در روش جنگ پدید آورد. دست‌نوشته‌های باستانی احیا شد... این‌ها همگی گواه پیروزی عصر جدید (رنسانس) هستند.[۹۵]

لئوناردو داوینچی؛ بررسی تناسبات اندام در رنسانس؛ ۱۴۹۲ م.

جستجوی تناسبات زیبا در اندام انسان، از اهداف نقاشان عصر رنسانس بود و لئوناردو داوینچی، با طراحی های سنجیده خود، می خواست تا نشان دهد که پیکری متناسب، در حال سکون و حرکت، در دو شکل کامل هندسی مربع و دایره، جایگزین می شود. این موضوع، وجود مناسبات میان اشکال طبیعی و هندسی و پیوستگی آنها را با یکدیگر، نشان می دهد. در اجزاء و کلیت بسیاری از پدیده های طبیعت و موجودات زنده؛ روابط متناسب، وجود دارد. موزون ترین و پیچیده ترین نمونه آن، پیکره انسان است که از تناسب بسیار دقیقی در اجزاء و کل، برخوردار است. از دیرباز، اندازه قسمت های مختلف بدن و تناسبات آن، مورد توجه هنرمندان بوده است. همواره، آنها سعی می کردند که پیکره انسان را با زیباترین تناسبات، طراحی کنند. به ویژه، در رنسانس؛ این موضوع، بسیار مورد توجه هنرمندان، قرار گرفته است.[۹۶]

با نگاهی دوباره به یادداشت های چاپ شده لئوناردو داوینچی، از تاثیری که تفکر فعال آنها، بر ما می گذارد؛ تعجب خواهیم کرد. درک واقعی افکار داوینچی، جدا از ترسیماتش، غیر ممکن است. زیرا، افکار او را دقیقاً، این شکلهای گرافیکی بازگو می کنند. بررسی دقیق این یادداشت ها، برای هر فرد علاقمند به تفکر ترسیمی، ویژگی های جدیدی آشکار می کند که آموزنده خواهد بود:

  1. ایده های زیادی در یک صفحه وجود دارد؛ بطور مداوم، توجه بیننده، از یک موضوع به موضوعی دیگر منتقل می شود.
  2. شدت و نوع نگاه داوینچی به مسائل، متغیر است؛ اغلب، در هر صفحه، ترسیمات زیادی، شامل پرسپکتیو، پلان، مقطع، جزئیات و دورنما در کنار یکدیگر قرار گرفته اند.
  3. تفکر، اکتشافی و نامحدود است؛ اسکیس ها، آزاد و پراکنده اند و نشان می دهند که چگونه بوجود آمده اند. گزینه های زیادی، برای توسعه ایده ها ارائه شده است و بیننده را دعوت به دخالت کردن در پرورش آنها می کند.[۹۷]

در رنسانس، گالیله (۱۵۶۴–۱۶۴۲ م) فیزیک (علم طبیعت) را سکولار کرد و آن را از الهیات (علم فراطبیعت یا متافیزیک) مستقل دانست. از آن پس، تکیه‌گاه فیزیک خرد انسان بود. گالیله می‌گفت:

حقیقت طبیعت همواره در برابر چشمان ماست. اما برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت، اشکال هندسی، یعنی دایره، بیضی، مثلث و امثالهم است.[۹۸]

انقلاب صنعتی[ویرایش]

انگلستان، به خاطر پتانسیل های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراوان، در قرن هجدهم م. بستر ظهور جریانی شد که تاریخ نویسان، از آن به انقلاب صنعتی تعبیر کردند. انگلستان، جامعه ای صنعتی بود که با معیارهای آن دوره، کشوری پیشرفته به شمار می آمد. در نخستین مرحله صنعتی شدن، احداث راه آهن و صنعت نساجی، پیشگام تحول اقتصادی بودند. در اروپا، سرمایه دار، به عنوان قدرت برتر، جایگزین زمین دار شد و سرمایه گذاری در تکنولوژی، به منظور تولید انبوه، باعث دگرگونی های پی در پی صنعت شد. وفور کالا، کاهش قیمت را در پی داشت. کالای فراوان و ارزان بازار، تقاضای بیشتر را بوجود آورد و چرخه عرضه و تقاضای صنعتی، پشتوانه پیشرفتهای بی وقفه صنعت گشت.[۹۹]

انقلاب صنعتی و رشد سرمایه داری در کنار آن،تعادل کهن میان فعالیتهای اقتصادی و غیراقتصادی را دگرگون ساخت و حوزه بازار را به تمام بخشها گسترش داد و همه چیز را به کالای قابل مبادله تبدیل نمود. به طوری که اعتقاد به قدرت مطلق صنعت و موفقیت پولی، همه چیز را تحت الشعاع قرار داد.[۱۰۰]

انقلاب صنعتی، به دلیلی شرایطی که از یکسو، بر اثر تحول سریع تکنولوژی و تخصصی شدن مشاغل ایجاد شده بود و از سوی دیگر، با اوج گیری نهضت های کارگری و پیدایش اتحادیه های کارگران که خواهان دریافت مطالبات خود بودند؛ موقعیت های جدیدی در مورد مسائل انسانی محیط کار فراهم شد. تا قبل از این، نظر غالب در مورد کارگران و کارکنان، این بود که وجود آن ها، منحصراً، برای برآورده ساختن نیازهای کارفرمایان است. از این رو، به رفاه کارکنان و نیازهای فردی و اجتماعی آن ها توجه اندکی می شد. کارگران، یکی از عناصر تولید محسوب می شدند که به ارزان ترین قیمت و تا سرحد ممکن به کار گرفته می شدند. اما، گسترش سریع اعتصابات کارگری و شکل گیری اتحادیه های کارگری در دوران انقلاب صنعتی سبب شد تا برای بهبود شرایط کاری کارکنان، تحرکاتی بوجود آید.[۱۰۱]

انقلاب صنعتی، به عنوان محرکی نیرومند، با ایجاد نهادهای اقتصادی، اداری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ساختار شهرها را دگرگون کرد. بلکه تغییرات و تحولات شگرفی را در حیات اجتماعی شهر، به وجود آورد. بهرحال، شهرهای امروزی، با درهم شکستن بسیاری از سنت ها و ارزشهای گذشته، نه تنها، سنگ بنای اولیه جامعه، یعنی خانواده را نابود کرده است. بلکه، به رغم تماسهای فیزیکی نزدیک و صمیمانه میان افراد، روابط اجتماعی آنان را تضعیف کرده است. به قول پارک، پیشگام مطالعات مستقل جامعه شناسی شهری در آمریکا:[۱۰۲]

شهر، محل سکونت انسان های منجمدی است که بهم نزدیک هستند. اما، رابطه ای با یکدیگر ندارند.

انقلاب کبیر فرانسه[ویرایش]

انقلاب کبیر فرانسه، زاده و محصول عصر روشنگری ست. به عقیده کانت، عقل در عصر روشنگری، کلید اصلی دانش است.

مدرنیسم[ویرایش]

اکنون، زمان آن فرارسیده که بعضی از اعتقادات قطعی خود را که به غلط، ارزش جهانی یافته بود؛ دوباره، مورد بررسی قرار دهیم. امعان نظری که ما را شرمسار خواهد کرد. قبلاً، سه مورد از این نقطه نظرها، توسط فروید بیان شده است:

  1. انقلاب کوپرنیک که زمین را از موقعیتی که به عنوان مرکز جهان، در ذهن ما داشت؛ خارج ساخت.
  2. انقلاب داروین که انسان را دوباره، در چارچوب اقتدار حیوانی قرار داد.
  3. و بالاخره، انقلاب فروید، یعنی انقلاب روانکاوی که نشان داد که در خیلی از مواقع، انسان (این حیوان مدعی عقلانیت)، کنترل ناخودآگاه خویش را ندارد.[۱۰۳]

پراگماتیست ها معتقدند که گر چه تنها ابزار شناخت، حس و تجربه است. اما، از طریق تجربه به واقعیت اشیاء نمی توان رسید. بنابرین، نباید که هدف خود را کشف واقعیت قرار دهیم. بلکه نیازمند باورهائی هستیم که در عمل به کار بیایند و سودمندی خود را نشان دهند.[۱۰۴]

شهری شدن مدرن که با آغاز صنعتی شدن شکل می گیرد؛ نخستین شکل تولید سرمایه داری را بهمراه دارد.

از دهه ۱۸۷۰ م. توجه به بهداشت رونق گرفت و علم طب پیشرفت کرد و آگاهی به آلودگی محیطی افزایش یافت. فشارهایی از جانب مردم، برای بهبود محیط شهری پدید آمد. طبقه تحصیلکرده، اولین گروهی بودند که به حومه شهر رفتند. به تدریج، دولت، مسئولیت جمع آوری زباله و فراهم کردن آب و ... را عهده دار شد.[۱۰۵]

نهضت مدرن، با الهام از جنبش های اجتماعی و نوع دوستانه قرن نوزدهم میلادی، انقلاب صنعتی و تحولات سیاسی و هنری که به همراه آن، ظهور کرد؛ الگوهای معماری معمول در طراحی ساختمان ها، محلات مسکونی و زیرساخت های شهری را دگرگون ساخت. این نهضت، تکنولوژی ساختمانی جدید را معرفی کرده و آن را توسعه داد و شاید، مهمتر از آن، معماران و طراحان محیط را به مسائل اجتماعی طراحی مسکن و فضاهای عمومی متوجه ساخت. بسیاری از ساختمان ها و مکان های شهری که باین ترتیب بوجودآمدند؛ فضاهای بسیار دلپذیری هستند. در عین حال، بسیاری از انگاره های تجددگرائی (مدرنیسم)، آن گونه که پیش بینی می شد و امید می رفت؛ به انجام نرسیدند.

با رشد مکتب پست مدرن، تغییر جهتی در توجه طراحان به زیبایی شناسی نمادین و نیز، تا حدودی به جنبه های اجتماعی طراحی، ایجاد شد. دیدگاه های افرادی چون لویی سالیوان و فرانک لوید رایت، عکس العملی بود به سنت های دانشگاهی و آغازین موسسات آموزشی قرن نوزدهم میلادی. در آمریکا، فلسفه زیبائی شناسی سانتیانا، بر اساس روانشناسی ویلیام جیمز، آغازگر جریانی از تحقیق بود که اثر زیادی بر فلسفه زیباشناختی نهضت مدرنیسم گذاشت. وی، هوگو مانتسبرگ، بنیانگذار روانشناسی کاربردی را به هاروارد دعوت کرد. نوشته های مانتسبرگ، با عناوینی چون: «زیبائی شناسی فرم های ساده» و «مطالعاتی در تقارن»، پیش درآمد نظریه گشتالت بود.[۱۰۶]

در سال ۱۹۵۹ م. ویلیام پنا و ویلیام کودیل، مقاله ای را بنام تحلیل معماری - سرآغازی برای طراحی خوب در نشریه آرکیتکچرال ریکورد، منتشر کردند. این مقاله، فرآیند تدوین معماری خاص را بهمراه درنظرگرفتن خواست کاربر، پیش از طراحی، توضیح می دهد. آنچه را آنها، تحلیل معماری نامیدند؛ بعدها، برنامه ریزی معماری، نام گرفت. در سال ۱۹۷۷ م. ویلیام پنا و جان فوک، کتابی را بنام مساله کاوی منتشر کردند که مرجع و پایه معمارانی که برنامه ریزی را راه شفاف سازی کوشش های طراحی، برمی شمردند؛ شد. مساله کاوی، پرسابقه ترین قالب برنامه ریزی معماری ست که در سال ۱۹۶۵ م. به وسیلاه شرکت گائو دیل رول اسکات، شکل گرفت و کسب مهارت لازم در زمینه برنامه ریزی معماری را به ویلیام پنا و رابرت متوکس، محول کرد. کتاب مذکور، از آن روی، چنین نام گرفت که ویلیام پنا معتقد بود که فرآیند برنامه ریزی معماری، به دنبال شناسائی و بیان مساله ای ست که باید، از طریق طراحی، حل شود. مراحل این روش، شامل:

  • تعیین اهداف
  • گردآوری، سازماندهی و تحلیل اطلاعات
  • مباهیم و آزمودن آنها
  • مشخص کردن الزامات
  • بیان مساله

می باشد که هریک تحت تاثیر چهار ویژگی فرم، عملکرد، اقتصاد، زمان قرار دارند. این وجوه، در مراحل پیدا کردن ماهیت مساله کلی طراحی، بکاربرده می شوند. ویژگی انحصاری چارچوب مساله کاوی، عمل ترکیب در مرحله نهائی ست و مرحله بیان مساله، پلی ست بسوی طراحی.

دهکده جهانی[ویرایش]

سالها ست که شماری از صاحبنظران امور جهانی می گویند که جهان، بصورت دهکده ای جهانی درآمده است.

ایران اسلامی[ویرایش]

صدر اسلام[ویرایش]

محمد بن عبداللّه (نام کامل: ابوالقاسم محمّد بن عبداللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم)، بنیان‌گذار و پیامبر اسلام. محمد، در فهرست صد نفره‌ای که از سوی مایکل اچ هارت، تنظیم شده، به عنوان تأثیرگذارترین شخصیت تاریخ بشر، انتخاب شده است.[۱۰۷] هم‌اکنون، اسلام از نظر پیروان عقیدتی، از دید شمار رسمی، با ۱٫۹۱ میلیارد نفر پیروان، پس از جمعیت مسیحیان و پیش از خداناباوران، در جایگاه دوم جهان، جای دارد.[۱۰۸] برخی از آمار اعلام کردند که دین اسلام، در سال‌های آتی، بیشترین جمعیت پیروان را خواهد داشت.[۱۰۹]

به اعتقاد مسمانان «قرآن وحی نامه اعجازآمیز الهی است، که به زبان عربی واژه به واژه توسط فرشته وحی، جبرئیل امین، از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالاً یکباره، و هم کم‌کم در طول ۲۳ سال نازل شده‌است.»[۱۱۰] مسلمانان براین باورند که قرآن یک بار به صورت کامل توسط جبرئیل در شب قدر بر محمد نازل گشته و سپس بار دیگر به صورت تدریجی بر او نازل شده‌است. از نظر تاریخی، دیدگاه غالب آن است که قرآن در زمان عثمان، خلیفهٔ سوم، تحت نظارت جمعی از صحابه به رهبری زید بن ثابت به صورت یک کتاب جمع گردید و نسخه‌هایی از آن به مکه، دمشق، کوفه، و بصره ارسال گردید. قرآن فعلی براساس قرائت کوفی قرن هشتم میلادی چاپ گردیده است.[۱۱۱]

قبه الصخره در اورشلیم

نزول كتاب الهی، بر محمد رسول الله (ص) و بسط و توسعه شريعت نبوی كه به طور مع تنابهی با علم و معرفت آموزی، از قرائت قرآن تا محاسبات نجومی ايّام و اوقات شرعيّه، گره خورده بود؛ باعث پيدايش و رشد دامنه وسيعی از دانش ها شد كه از خواندن و كتابت تا اخترفيزيك، گسترده شده بود. از اينرو، دانشگاه های اسلامی، در شهرهای مختلف مسلمين شكل گرفت . علت شكوفايی ابتدایی اسلام، تحرك و انديشه پردازی آن بود .

معارف اسلامی به سه بخش کلی تقسیم می‌شوند:

عقاید را در علم کلام، احکام را در علم فقه و اخلاق را در علم اخلاق شرح و بسط می‌دهند.[۱۱۲]

خلفای راشدین[ویرایش]

جواهر لعل نهرو، از پیشگامان جنبش رهایی هند، در کتاب نگاهی به تاریخ جهان، ویژگی تمدن ایرانی را پذیرش اسلام و حفظ خود، می شمارد. وی، اشاره می کند که: اعراب، نتوانستند که مردم ایران را به خود، شبیه سازند و مانند سوریه یا مصر، در خود، حل کنند. نژاد ایرانی، از شاخه های بزرگ و قدیمی آریایی بود که با نژاد سامی عرب ها، تفاوت داشت. بدین شکل بود که نژادها، جدا ماندند و زبان فارسی، محفوظ ماند. وی، دلبستگی تمدن ایران، به اسلام را اینگونه، به تصویر می کشد:[۱۱۳]

اسلام، به سرعت، در ایران، انتشار یافت و جای مذهب زردشتی را گرفت و سرانجام، آئین زرتشت، مجبور شد که به هند، پناهنده شود.

اعراب فاتح، علاقه چندانی به مسلمان کردن زرتشتی ها نداشتند و آنها می توانستند که یا پرداخت جزیه، دین خود را حفظ کنند. بهرحال، در هر دو طرف، نمی توان که از نقش و تاثیر عامل اقتصادی، چشم پوشی کرد. بدیهی ست که تعداد زیادی، از روی اعتقاد و ایمان، به اسلام روآوردند.

با گذشت چندین ده سال، از تسلط قوم مهاجر، دوایر دیوانی اعراب، توسط ایرانیان اداره می شد.[۱۱۴]

عثمان، از طایفهٔ بنی‌امیه و از تجار و ثروتمندان مکه بود. او، در میان خاندانی که قریب به اتفاقشان مخالف اسلام بودند؛ به اسلام گروید و در شمار مهاجران به حبشه بود. اما، به مکه بازگشت و دوباره، به مدینه مهاجرت کرد.[۱۱۵] عثمان، در لغت، به معنی مار یا بچه مار است.[۱۱۵]

عمر، در آخرین روزهای عُمر خود، شش تن از صحابه را مأمور نمود تا در مدت سه روز، خلیفه مسلمانان را تعیین کنند. این شش نفر، عبارتند از:

به نوشته تاریخ یعقوبی، عمر، ابو طلحة بن زید بن سهل انصاری را بر این کار گماشت و گفت:[۱۱۶]

اگر چهار نفر نظری دادند و دو نفر، مخالف شدند؛ آن دو نفر را گردن بزن و اگر سه نفر توافق کردند و سه نفر مخالفت نمودند؛ سه نفری که عبد الرحمان، در میان ایشان نیست [را] گردن بزن و اگر سه روز گذشت و بر کسی توافق حاصل نکردند؛ همه آن‌ها را گردن بزن.

به نوشته یعقوبی، در این سه روز، مذاکرات زیادی انجام شد و نتیجه، بین علی و عثمان مردّد شد. عبدالرحمن، از علی پرسید: اگر با تو بیعت کنیم؛ آیا حاضر می‌شوی به کتاب خدا و سنت رسول‌الله و به شیوه دو خلیفه پیشین رفتار کنی؟ جواب علی به عبدالرحمن، این جمله بود که: به کتاب خدا و سنت رسول‌الله عمل خواهم کرد. عبدالرحمن، همین سؤال را از عثمان کرد و عثمان، جواب مثبت داد و همه شرایط را پذیرفت و لذا، او به خلافت رسید.[۱۱۷]

به نوشته ویلفرد مادلونگ، عثمان به بنی‌امیه که قوم و خویشش بودند؛ بیش از حد امتیاز می‌داد. به‌طوری‌که نفوذ آنان، روی وی سبب شد که با صحابهٔ محمد مانند ابوذر غفاری، عبدالله بن مسعود و عمار یاسر بدرفتاری کند. این موضوع و مسائل دیگر، در مناطق مختلف حکومت اسلامی، خشم مردم را در سال‌های ۶۵۰ و ۶۵۱ م. برانگیخت.[۱۱۸] بعد از اینکه مروان بن حکم، عموزادهٔ عثمان، به عنوان مشاور وی انتخاب شد؛ بر وی تسلط یافت. این امر، باعث اعتراض بسیاری از صحابهٔ محمد (ص)، به‌خصوص اعضای شورای گردید. بسیاری از آنان، به عثمان اعتراض نموده و حمایت خود را از وی قطع کردند.[۱۱۹]

عباسیان[ویرایش]

ابوجعفر منصور (نام کامل: ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس المنصور) مشهور به منصور دوانیقی، دومین خلیفه از خلفای عباسی بود که حدود ده سال از سفاح بزرگ‌تر بود و در روزگار خلافت وی، قدرت بسیار داشت. او در خراسان، برای سفاح بیعت گرفت و بر کار اداره ایالات و استان‌ها نظارت داشت. پدرش (محمد)، نواده عباس بن عبدالمطلب، عموی محمد، پیامبر اسلام بود. او، از سال ۱۳۶ تا ۱۵۸ هجری قمری (۷۵۴ تا ۷۷۵ میلادی) فرمان راند. بسیاری، وی را موسّس واقعی خلافت عباسی می‌دانند؛ چه که توسط وی، حکومت عباسیان نهادینه و تثبیت شد.[۱۲۰]

بغداد، به شکل دایره، در کناره دجله پی افکنده می شود؛ با چهار دروازه باشکوه و بزرگ که به چهار راه اصلی کاروان رو باز می شدند و به میدان بزرگ شهر می رسیدند که در میانه آن، کاخ خلیفه و مسجد جامع بنا گشته بود. هر محله و گذری در بغداد، به قبیله، طایفه، اهل حرفه یا مردم ناحیه ای از نواحی امپراطوری اسلامی اختصاص داشت. برای هر صنفی از بازرگانان و هر نوعی از بازرگانان، بازارهای معین و در هر کدام، راسته ها، دکان ها و میدان ها بود.[۱۲۱] یعقوبی، از ترسیم نقشه شهر مدور بغداد در ۱۴۱ ق. سخن گفته (عملیات ساخت شهر، در ۱۴۵ ق بوده است) و محمد بن جریر طبری نوشته است که چکونه آن نقشه را با چوب و پنبه دانه و نفت، بر زمین کشیدند و آنگاه، آتش زدند تا خلیفه، طرح کلی شهر را بهتر ببیند.[۱۲۲]

نمونه‌ای از نقاشی دوره عباسیان. فرشته‌ای در بوق می‌دمد. (احتمالاً اسرافیل که در صور می‌دمد و خبر از برپایی قیامت می‌دهد.)

در زمان هارون الرشید، بغداد (پایتخت حکومتی) به اوج اقتدار و عظمت خود رسید. کتاب معروف هزار و یک شب، مربوط به داستان های این دوره تاریخی است.[۱۲۳] در تاریخ هنر اسلامی، دوره خلافت عباسی، به لحاظ شکل‌گیری و تکوین تزئینات معماری و توجه به وجوهات زیبائی‌شناسانه آن، اهمیت بسیار دارد.[۱۲۴]

از امین و مامون، داستان هایی نقل کرده اند که حکایت از ثروت سرشار افسانه آمیز آنها دارد. آن مهدی که در پایان روزگار بنی امیه، داعیان خراسان، ظهور او را به مردم ستم دیده مژده می دادند؛ در عهد بنی عباس پدید آمد. اما، هیچ از آن مظالم و بیدادی که جهان را پر کرده بود؛ نکاست و آن همه امید که مردم ستم دیده عراق و خراسان به بنی هاشم داشتند با روی کار آمدن بنی عباس، همه بر باد رفت. حرص و آز منصور و هارون و رشوه خواری و نادرستی عمال آنها، روزگار حجاج بن یوسف را دوباره، زنده کرد. تمام امیدها و آرزوهایی که ستم دیدگان روزگار بنی امیه را وادشته بود تا به نفع عباسیان سر به شورش بردارند - از جور، بیداد و حرص و آز خلفای بغداد - نقش سراب بود.[۱۲۵]

امام اعظم ابوحنیفه نعمان بن ثابتT در سال ۸۰ ه. ق. در کوفه متولد شد. اجدادش، اهل کابل یا ترمذ بودند. در ابتدای عمر، علم کلام را از همه علوم، افضل می دانست. اما، بعداً به فقه روی آورد.[۱۲۶]

سامانیان[ویرایش]

مقبره امیر اسماعیل سامانی

برج های مقبره ای بعد از اسلام را ایران شناسان، الهام گرفته از آتشکده های زرتشتی، چادرها و خیمه های سلجوقی، دانسته اند. از اولین نمونه های برج های چهارگوش، مقبره امیر اسماعیل سامانی، در بخارا ست که آجرکاری نمای بیرونی آن، بسیار زیبا و مانند حصیر در هم بافته شده و گنبد آن، شبیه گنبدهای ساسانی ست. فرم غالب آرامگاه های ایران، تا اوایل حکومت سلجوقیان، چهارضلعی گنبددار بود؛ از این به بعد، برج های مقبره ای، به چندضلعی های منتظم یا استوانه ای، تبدیل گشت.[۱۲۷]

غزنویان[ویرایش]

سلطان محمود غزنوی در دادگاهش (نفر میانی)، درحال بدست آوردن منشوری از خلیفه القادر بالله - نقاشی شده توسط رشیدالدین فضل‌الله همدانی

نخستین سردار ترک در لشگر سامانیان، البتگین بود که به غزنه رفت و به حکومت پرداخت و پس از او، دامادش (سبکتگین) در سال ۳۶۶ ه. ق. جانشین او شد و سلسله غزنویان را پدید آورد و در سال ۳۸۷ ه. ق. همزمان با حکمرانی پسرش (محمود) در نیشاپور چشم از جهان فروبست. محمود، پس از کنار گذاشتن برادرش (اسماعیل)، با لقب «سلطان» و «یمین الدوله» بر اریکه قدرت نشست و به تدریج، بر خراسان و سیستان مسلط شد و چند نوبت به هندوستان حمله کرد و در سال ۴۰۷ ه. ق. خوارزم را تصرف کرد و در سال ۴۱۶ ه. ق. معبد سومنات را ویران کرد. ری را نیز زیر فرمان خود درآورد. با آنکه علم دوست و شاعرپرور بود؛ اما، کتاب های معتزله و شیعی را آتش زد و نسبت به «رافضیان» تعصب زیادی داشت.

او در سال ۴۲۱ ه. ق. درگذشت و پسرش (محمد)، بنا بر وصیت محمود، جانشین پدر شد. اما، برادرش (مسعود)، بر او شورید و زمام امور را در دست گرفت. او در فتنه های داخلی لشگریانش در سال ۴۳۲ ه. ق. کشته شد و دوباره، برادرش (محمد) به سلطنت رسید. پس از مدتی، مودود، پسر مسعود به خونخواهی پدر برخاست و قدرت را به دست گرفت. در سال ۴۴۱ ه. ق. مودود به مرض قولنج از دنیا رفت و جانشینان او، یکی پس از دیگری به قدرت رسیدند. اما، زمانه به هیچ روی با آنان دمساز نبود و سرانجام، لشگریان سلجوقی، در دندانقان مرو، بر آنان پیروز شدند .[۱۲۸]

سلاجقه[ویرایش]

سلجوق، فرزند تفاق، آغازگر سلسله سلجوقی ست که با ایل خود، از ترکستان (در آسیای میانه) به ماوراء النهر وارد گردید. پسر سلجوق، میکائیل و پسر میکائیل، طغرل است که نیشابور را تسخیر کرد. در هفتاد سالگی، طغرل، در حالی که ایل و قبیله خود را از مرحله شبانی و راه زنی به فرمانروایی و اقتدار رسانده بود؛ درگذشت. بعد از طغرل، آلب ارسلان به تخت سلطنت نشست. سلطنت وی، مدیون درایت وزیرش، خواجه نظام الملک است که هم عصر امام محمد غزالی و حکیم فرزانه، خیام نیشابوری بوده است.[۱۲۹]

سلجوقیان، زبان فارسی را زبان رسمی و درباری قرار دادند و وزیران این دوره، به‌ویژه عمیدالملک کندری و خواجه نظام‌الملک توسی، خدمات مهمی به آبادانی شهرها و گسترش فنون و دانش‌ها نمودند.[۱۳۰] از آن جمله، در دوره سلجوقی، پیشرفت های گسترده علمی، در زمینه ریاضی رخ داد و تقویم جلالی، ایجاد شد. در این دوره بود که دانش هایی چون شیمی و پزشکی، از اهمیت ویژه ای برخوردار گشتند و مورد حمایت خواجه نظام الملک طوسی، قرار گرفتند. علاوه بر این، در سراسر آسیای صغیر، ادبیات فارسی، رواج یافت.

فرم غالب آرامگاه های ایران تا اوایل حکومت سلجوقیان، چهارضلعی گنبددار بود. از این به بعد، برج های مقبره ای به چندضلعی های منتظم یا استوانه ای تبدیل گشت. اغلب این برج ها، دارای بامی مخروطی یا گنبدی شکل می باشند. اغلب، نمای بیرونی این برج ها، آجر و نماسازی و بدنه آن ها به صورت دندانه دندانه تزئین شده است.

دوره سلجوقی، به دلیل نظامیه ‏های مشهور آن دوره، ممتاز گشت. مدارس عالیه شهری که در این دوره، به همت خواجه نظام الملک طوسی، وزیر برجسته آلپ ارسلان، تأسیس شدند و به همین خاطر، به این مدارس، نام نظامیه، داده شد. در این مدارس عالی، برای آموزش علوم و فنون، از برترین چهره های علمی زمان (همچون: امام محمد غزالی)، یاری گرفته شد. مدارس نظامیه، قریب به سیصد سال توانستند که فعالیت علمی و آموزشی پویایی، داشته باشند و در نهایت، عواملی چون تاسیس مدرسه مستنصریه، در سال ۶۳۱ ه. ق. و فتح بغداد، به دست هولاکوخان مغول، در سال ۶۵۶ ه. ق. از مهمترین عوامل ضعف و انحطاط نهائی مدارس نظامیه شدند. همچنین، شایع است که خلیفه وقت، به شکایت برخی از مخالفان؛ مدتی، نظامیه بغداد را بسته بود. سلسله مراتب آموزشی و اداری نظامیه ها و وجود عناوین دانشگاهی، چون استاد، دانشیار و استادیار (القاب مدرس، مصید و نایب) را می توان، از برجستگی های تشکیلاتی نظامیه ها، به شمار آورد. بر طبق اسناد تاریخی، بسیاری از بزرگان تاریخ، از دانش آموختگان نظامیه بغداد بوده‌اند. مهمترین کسانی که در نظامیه بغداد، مشغول به تحصیل بوده اند، عبارتند از:

  • شیخ عمر سهروردی

سعدی، از حضور خویش در نظامیهٔ بغداد چنین یاد می‌کند:

مرا در نظامیه ادرار بودشب و روز تلقین و تکرار بود

(توضیح: «ادرار» در بیت یادشده به‌معنی مستمری و مقرری و شهریه، و نیز تقریباً معادل بورس تحصیلیِ امروزی‌ست)

نکتهٔ درخور توجه، رفاه دانشمندان در این زمانه بود. خواجه نظام‌الملک طوسی نخستین کسی بود که مستمری ثابت و مشخصی برای مدرسان و طلاب مدارس نظامیه تنظیم کرد. این امر موجب شد تا اهل دانش به‌لحاظ اجتماعی و اقتصادی، از جایگاه ویژه و امنیت خاطر فراوانی بهره‌مند شوند.[۱۳۲]

بیگانگان مغول، حمله و باعث هرج و مرج گردیدند. ولی، در کمتر از یک نسل، تحت اثر فرهنگ غنی ایرانی ، مسلمان شدند و گنبد سلطانیه را ساختند.

به دلیل تغییراتی که در نگرش پادشاهان از دوره صفویه به بعد حاصل شد؛ از آن زمان، تعداد زیادی کاخ در گوشه و کنار ایران باقی ماند. اکثر این کاخ ها در اصفهان که در زمان شاه عباس اول به عنوان پایتخت انتخاب شد؛ واقع می باشند.

صفویه[ویرایش]

کاخ چهلستون

صفویان [۱۳۳] در سال‌های ۸۸۰ تا ۱۱۱۴ خورشیدی (برابر ۱۱۴۸–۹۰۷ قمری و ۱۷۳۶–۱۵۰۱ میلادی)[۱۳۴] به مدت ۲۳۵ سال بر ایران فرمانروایی کردند. شاهنشاهی صفوی را شاه اسماعیل یکم که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد؛ بنیان گذاشت و آخرین شاه صفوی، شاه سلطان حسین بود که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از غلزایی‌ها شکست خورد.[۱۳۵]

شاه اسماعیل یکم با نام کامل اسماعیل بن سلطان حیدر بن شیخ جنید ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی و معروف به شاه اسماعیل ختایی (زاده ۱۷ ژوئیه ۱۴۸۷ - درگذشته ۲۳ مه ۱۵۲۴) پایه‌گذار و نخستین شاه صفوی بود.[۱۳۶] وی، در ۲۵ رجب سال ۸۹۲ ه. ق. در اردبیل متولد شد.[۱۳۷][۱۳۸][۱۳۹][۱۴۰] جد پدری شاه اسماعیل یکم به شیخ صفی‌الدین اردبیلی منسوب می‌شود.[۱۴۱] بنا بر منبعی از نسخه خطی کتاب صفوةالصفا نگاشته ابن بزاز اردبیلی که از شاگردان شیخ صفی‌الدین اردبیلی (جد اعلی شاه اسماعیل صفوی) بوده؛ جد اعلی دودمان صفویه تبار کُرد داشته‌است،[۱۴۲] بعدها، نسخه اصلی این کتاب، ویرایش شده‌ که اصالت کُردی صفویان را تغییر داده و آن‌ها را به امامان شیعه منسوب می‌کند.[۱۴۱]

اسماعیل، به همراه مادر و دو برادرش در اصطخر، فارس به‌مدت چهار سال و نیم زندانی شدند.[۱۴۳]اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبت‌های شمس‌الدین لاهیجی که از فضلای گیلان بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعهٔ امامیه را فرا گرفت.[۱۴۴] شاه اسماعیل، سراسر ایران را از کرمان و فارس و خراسان تا خوزستان و عراق عرب زیر پرچم واحدی درآورد و ملوک‌الطوایفی را برانداخت و سیاست تمرکز را مستقر ساخت.[۱۴۵] به دو دلیل، حکمرانی شاه اسماعیل، نقطه عطفی در تاریخ ایران است. دلیل نخست اینکه پس از گذشت نهصد سال از نابودی شاهنشاهی ساسانیان؛ یک فرمانروایی پادشاهی متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی نماید. بعد از اسلام، چندین پادشاهی ایرانی مانند صفاریان، سامانیان، طاهریان، زیاریان، آل بویه و سربداران روی کار آمدند، لیکن هیچ‌کدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود قرار دهند و میان تمام نواحی و مناطق جغرافیایی ایران در آن دوران یکپارچگی پدیدآورند.[۱۴۶]دلیل دوم، اعلام رسمی مذهب شیعه دوازده امامی بود.[۱۴۷] شاه اسماعیل شاعری پرکار بود که با تخلص ختایی شعر می‌سرود وی پس از عمادالدین نسیمی، ادبیات آذربایجانی را گسترش داد.[۱۴۸] علاوه بر ترکی آذربایجانی به زبان فارسی نیز شعر می‌سرود که تنها چند نمونه از اشعار فارسی وی به جا مانده‌است.[۱۴۹]

شاه تهماسب یکم، حدود ۵۴ سال بر ایران حکومت کرد که در بین تمام پادشاهان پس از اسلام در ایران، بیشترین زمان حکمرانی بوده‌است.[۱۵۰] شاه تهماسب، به جمع‌آوری مال و ثروت علاقهٔ خاصی داشت. خزاین او، از سکه، طلا، نقره، پارچه‌های نفیس و انواع سلاح‌های قیمتی انباشته بود. وی ۶۰۰ شمش طلا و ۶۰۰ شمش نقره در قلعه قهقهه ذخیره کرده‌بود.[۱۵۱]

قاجاریه[ویرایش]

نقاشی از آغامحمدخان قاجار در کاخ سلیمانیه کرج

اولین انسجام ایران، به شکل امروزی، در زمان قاجاریه، روی داد و کشور مدرن پارس، به صورت رسمی، تشکیل شد.[۱۵۲]قاجاریه با دوران استعمار و جهانگشایی امپراطوری‌های مدرن مصادف شد. ایران، در این زمان، درگیر جنگ‌های متعددی شد و سال ها، مقابل روس‌ها و انگلیسی‌ها مقاومت کرد. با اینکه ایران در زمان قاجار، بر خلاف کشورهای منطقه، هرگز مستعمره نشد؛ ولی، بخش‌هایی از خاک خود را در این جنگ‌ها (به‌ویژه، با روسیه) از دست داد.[۱۵۳]

آغامحمدخان، فرزند محمدحسن خان قاجار، در ۲۷ خرداد ۱۱۲۱ خورشیدی در دشت اشرف مازندران دیده به جهان گشود. از ۵ سالگی، توسط عادل شاه افشار، مقطوع النسل شد. وی، نوجوانی خود را در دربار شیراز گذراند. باین دلیل که عمه اش، همسر کریم خان زند بود.[۱۵۴] به نقل از رستم‌التواریخ، وکیل الرعایا، در مورد رابطهٔ ایران و انگلیسی‌ها از او می‌پرسد و آغامحمدخان هم پاسخ می‌دهد:[۱۵۵]

ایران، مانند استری چموش است و فرنگی، حکیمی کاردان. بر استر چموش نمی‌توان سوار شد؛ مگر، به زیرکی و تدبیر.

در حکایتی دیگر، از فتحعلی‌شاه نقل است که آغامحمدخان، نفرت خود از وکیل الرعایا را با ریزریز کردن قالی‌های قصر او به وسیلهٔ خنجر، بروز می‌داد. کریم‌خان نیز در جواب گفت: «به روی او نیاورند که دل‌شکسته و پدر کشته‌است.»[۱۵۶]

اسکناس یک تومانی بانک شاهنشاهی ایران در دوره ناصری در یزد

ناصرالدین‌شاه قاجار، (۲۵ تیر ۱۲۱۰–۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵) که پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا خوانده می‌شد؛ معروف به «قبلهٔ عالم»، «سلطان صاحبقران» و بعد «شاهِ شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. وی، طولانی‌ترین دوره پادشاهی را در میان دودمان قاجار داراست. او، نخستین پادشاه ایران بود که خاطرات خود را نگاشت.[۱۵۷] اغلب، عزل و قتل امیرکبیر را به ناصرالدین شاه نسبت می دهند. در صورتی که این کار، در اثر دسیسه کاری هایی، به دست مزدورانی تبهکار صورت گرفت و بنام شاه جوان و فاقد قدرت و تجربه، تمام شد. دوره ناصری، دوره آرامش و آسایش بود که کشور ایران، در قرون اخیر، کمتر به خود دیده است.[۱۵۸] ناصرالدین شاه قاجار، پس از عزل میرزا آقاخان نوری از صدارت، دست به رشته ای اصلاحات زد و نهادهایی را به سبک حکومت‌های اروپایی، پدیدآورد.[۱۵۹] به موجب فرمان ناصرالدین شاه که در بیست و سوم محرم ۱۲۷۵ هجری قمری، در روزنامه وقایع اتفاقیه منتشر شد، کارهای دولت، بین شش وزارتخانه (داخله، امور خارجه، جنگ، عدلیه، مالیه و فوائد عامه)، تقسیم شد. وزارتخانه‌ها، در شورایی شبیه به هیات دولت، به نام شورای دولت، سازمان دهی شدند. وی، علاوه بر شورای دولتی، شورای مشورتی دیگری، به نام مجلس مصلحت‎خانه یا به اختصار، مجلس مشورت، به وجود آورد. مجلس مصلحت‎خانه، ماذون بود که درباره کلیه مسائل داخلی که متضمن صلاح دولت و آبادی مملکت باشد، به رایزنی بپردازد. اما، حق نداشت که بدون اجازه شاه، وارد مسائل سیاست خارجی شود. اعضای مجلس بیست و پنج نفر بودند که از میان رجال دیوانی، منصوب می‌شدند. در شماره بعدی روزنامه وقایع اتفاقیه، اعلام شد که شاه، منصب صدارت اعظمی را منسوخ کرده‌است.[۱۶۰]

مسجد نصیرالملک در شیراز؛ دوره قاجار[۱۶۱]

عباس امانت، معتقد است که دولت قاجاریه باوجود نقاط ضعف گوناگون، در نیمه اول قرن نوزدهم به عنوان پشتیبان و پرورندهٔ یک فرهنگ شاخص و قابل توجه در طول تاریخ ایران یگانه بود و قاجاریه در مقایسه با کشورهای دیگر دنیای اسلام در خاورمیانه از جمله مصر و حتی دولت عثمانی کارنامه روشن و جذابی دارد.[۱۵۲]

انقلاب مشروطیت[ویرایش]

در ۲۶ مرداد، به دعوت عضدالملک، ایلخان قاجار، مجلسی با حضور رجال سیاسی، اعیان، بازرگانان و روحانیان تشکیل و نظام‌نامهٔ انتخابات تدوین شد. بر اساس این نظام‌نامه، نمایندگان مجلس از طبقات اجتماعی مختلف (شامل شاهزادگان، روحانیان، اعیان، بازرگانان، زمین‌داران و اصناف) انتخاب می‌شدند.[۱۶۲] فدرت خواهی و خودسری؛ حتی، اغتشاش طلبی بسیاری از انجمن های مشروطه خواه، بدفهمی و کارندانی و کارشکنی انقلابیون افراطی، سوءاستفاده از آزادی بیان و مطبوعات، عامل مهم و موثر در تسریع حمله مخالفان بود. در عمل، افراطیون نشان می دادند که آنچه که از مشروطه آموخته اند؛ گاه تا چه حد سطحی، نابهنجار و ویرانگر بوده است. احتشام السلطنه، رئیس با فرهنگ و آزادیخواه مجلس ملی، در خاطراتش به جان محمدعلی شاه دعا می کند که اگر مجلس را به توپ نبسته بود و در نتیجه، قیام مردم را برای حفظ مشروطیت برنمی انگیخت؛ مشروطه خواهان، با خودسری ها و مداخلات بیجایشان، مردم را علیه مشروطه بسیج می کردند و حاصل آن همه تلاش را به آسانی به باد می دادند.[۱۶۳]

انقلاب اسلامی[ویرایش]

پروفسور یرواند آبراهامیان بیان می کند:[۱۶۴]

انقلاب سفید، برای پیش‌دستی در برابر انقلاب سرخ طراحی شده بود. به جای آن، راه را برای انقلاب اسلامی هموار کرد.

هرچند که انقلاب سفید در پیشرفت اقتصادی و فناورانهٔ ایران نقش‌آفرینی کرد؛ شکست برخی از برنامه‌های اصلاحات ارضی و فقدان نسبی اصلاحات دموکراتیک، از عواملی بود که در افول شاه و وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ مؤثر بود.[۱۶۵]

قیمت نفت از سال ۱۸۶۱ م. تا سال ۲۰۱۱ میلادی:
نمودار آبی، قیمت اسمی و نمودار نارنجی، قیمت واقعی تصحیح شده، با حذف اثر تورم است. نمودار، نشان دهنده دو شوک قیمت در در سال های ۱۹۷۲ م. و سپس ۱۹۷۹ م. است.

در سال نخست دهه ۱۳۵۰ خ. برپاساختن جشن های دوهزار و پانصدمین سال استقرار نظام شاهنشاهی، چشم اندازی از ثبات و استحکام را در باورها ترسیم می کرد. اما، به فاصله هفت سال پس از آن، رژیم شاه، وجود خارجی نداشت. در سال ۱۳۵۵ خ. که آثار سوء اقتصادی و اجتماعی ناشی از عملکردبرنامه بلندپروازانه پنجم، از هر سو، نمایان شده بود؛ شاه، آن را «مادر مشکلات» نامید.[۱۶۶] نرخ تورم، از سال ۱۳۵۲ خ. دورقمی شد و به‌طور متوسط، طی برنامهٔ پنجم به ۱۵٫۷ رسید. بخشی از این تورم، طبیعی و ناشی از تورم کشورهای توسعه‌یافته، در اثر شوک نفتی بود. اما علت اصلی آن، مربوط به تصمیم شاه، برای دو برابر کردن ناگهانی هزینه‌های حکومت، در نتیجهٔ افزایش درآمدهای نفتی بود. تورم، در سال ۱۳۵۶ خ. (سال آخر برنامهٔ عمرانی پنجم)، به ۲۴٫۹٪ رسید. دولت، برای کنترل تورم اقدام به واردات، با استفاده از نرخ ارز پایین کرد و سیاست کنترل قیمت و مقابله با گران‌فروشی را اتخاذ کرد. این سیاست، به تولید داخلی آسیب زد و نارضایتی فعالان اقتصادی را به همراه آورد. در نهایت، نرخ رشد اقتصاد، در طی برنامهٔ ششم به ۷٫۶٪ افت کرد که نصف رشد برنامه چهارم بود و همچنین، نرخ رشد بهره‌وری هم به ۴٫۱٪ افت کرد.[۱۶۷]

شیوه توسعه اقتصادی بر اختلاف طبقاتی افزود که در تهران، بسیار بارز بود. هرچند که سطح زندگی خانواده‌هایی که به آپارتمان‌های مدرن، مزایای اجتماعی و همچنین، کالاهای مصرفی مدرن دسترسی داشتند؛ بهبود یافت. ولی، گسترش مشکلات شهرسازی (حلبی‌آبادها، ترافیک و آلودگی هوا) کیفیت زندگی بیشتر خانوارها را به سطح نازل‌تری رساند. ۴۲ درصد خانوارهای تهرانی، فاقد مسکن مناسب بودند و در حالی‌که برخی ثروتمندان، در قصرهای شمال شهر به سر می‌بردند؛ تهی‌دستان، در حلبی‌آبادها و زاغه‌های اطراف شهر زندگی می‌کردند. این زاغه‌نشینان، مهاجران روستایی فقیری بودند که با مشقت فراوان، از راه عملگی، بنایی، تکدی‌گری و دست‌فروشی امرار معاش می‌کردند. سان‌کولوت‌ها یا پابرهنه‌های انقلاب شکوهمند اسلامی، همین افراد بودند که بعدها، به مستضعفین مشهور شدند. به‌روشنی، این شکاف بین پایتخت و شهرهای دیگر استان‌ها نیز، قابل‌مشاهده بود و برای نمونه، در حالی‌که ساکنان تهران، از فرصت دست‌یابی بهتر به آموزش، امکانات بهداشتی، رسانه‌ها، شغل و درآمد برخوردار بودند؛ ۹۶ درصد روستاییان، برق در اختیار نداشتند.[۱۶۸]

تاسیس حزب رستاخیز، حرکتی تصحیحی و ترمیمی در زمینه سیاسی به حساب می آمد. در این زمان، از برپائی رستاخیز، نوعی نوسازی سیاسی و ایجاد تحرک کنترل شده اجتماعی منظور نظر بود.[۱۶۹] حزب رستاخیز، مسئولیت تورم شدید بین سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ خ. را به گردن جامعهٔ تجاری انداخت و به سراغ مغازه‌داران و تجار خرده‌پا رفت. حزب رستاخیز، با گشودن شعبه‌هایی در بازار، بر قیمت بیشتر کالاها نظارت دقیقی اعمال کرد و برای کوتاه ساختن دست واسطه‌ها و دلالان داخلی، میزان زیادی گندم، قند و شکر و گوشت وارد کرد. حزب رستاخیز ۱۰٬۰۰۰ دانش‌آموز را در دسته‌های منظمی، با نام تیمهای بازرسی، برای جهاد بیرحمانه‌ای علیه سودجویان، متقلبان، محتکران و سرمایه‌داران بی‌ملاحظه، روانه بازار کرد. همچنین، شوراهای صنفی، بسیاری از تاجران را جریمه، تبعید یا محکوم به زندان نمودند و روزنامه‌های در نظارت دولت، از ضرورت ریشه‌کن کردن بازار و حجره‌های پوسیده و جایگزین کردن سوپرمارکت های کارآمد با قصابی ها، بقالی‌ها و نانوایی‌های بی‌ثمر سخن به میان آوردند. این حملات فاحش موجب شد تا بازاریان، در جستجوی پشتیبان، بار دیگر، به متحد سنتی خود، فقها روی آورند.[۱۷۰][۱۷۱] اعلان جنگ حکومت، علیه بازاریان و نهادهای دینی، مخالفان میانه‌رو و حتی، روحانیون غیر سیاسی را نیز، به آغوش مخالف نافرمان و سازش‌ناپذیر رژیم، روح الله خمینی انداخت و آنان، امکانات مالی بسیار و شبکه سازمانی گسترده را در اختیار وی قرار دادند. همچنین، بازاریان، پشتیبانی مالی بسیاری از اعتصاب‌های دانشجویی و بعد از آن، اعتصاب‌های گسترده کارگری و همچنین، حمایت مالی خانواده‌های کشته‌شدگان درگیری‌های سال ۱۳۵۷ خ. را برعهده گرفتند.[۱۷۲][۱۷۳]

گرایش‌های خودکامانه محمدرضاشاه، قانون اساسی مشروطه را نقض کرد[۱۷۴][۱۷۵] و مخالفان، توسط نیروهای امنیتی (مثل ساواک) سرکوب شدند.[۱۷۶] عدم تحمل هرگونه انتقاد به شاه و سیاست‌هایش، پس از کودتای ۲۸ مرداد، موجب رادیکال شدن مخالفان حکومت و سوق دادن آن‌ها از رویکرد انتقادی و اصلاحی به رویکرد انقلابی شد. مهدی بازرگان، در جلسه محاکمه سران نهضت آزادی ایران، خطاب به دادگاه گفت:[۱۷۷][۱۷۸]

ما، آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته‌ایم. ما، از رئیس دادگاه انتظار داریم؛ این «نکته» را به بالاتری‌ها بگویند.

در همین دوران، برکناری امیرعباس هویدا و احاله اداره دولت به جمشید آموزگار نیز، یک نقطه تحول نشکیلاتی و اجرائی بود. ویژگی های آموزگار و کابینه وی، نشان از تصمیم برای ایجاد دگرگونی و تحرک در نظام اجرائی داشت. خاصه آنکه وارد کردن عناصر سرشناس بخش خصوصی به کابینه جدید و تشکیل دولت ائتلافی، مقصودی تاریخی در مسیر جلب اعتماد روزافزون تر و همکاری بخش خصوصی بشمار می آمد. کمک طلبیدن از سرمایه و مدیریت بخش خصوصی، با تلقی آینده دار کردن و افزایش کارآئی و بازدهی سیستم اقتصادی صورت می گرفت.[۱۷۹] به دلیل وجود اقتصاد نفتی، نقدینگی مردم ایران، رو به افزایش نهاد و در نتیجه، مهاجرت مردم از روستاها به شهرهای بزرگ رشد چشمگیری پیداکرد. اما، با کاهش یک‌بارهٔ قیمت نفت، بسیاری از این مهاجران تازه‌وارد، بیکار شدند و این مسائل، موجبات نارضایتی این مهاجران را فراهم آورد.[۱۸۰] همزمان، ورود ثروت بادآوردهٔ نفتی به اقتصاد و افزایش فزایندهٔ هزینه‌های حکومت، منجر به یک تورم شدید و کاهش تولیدات کارخانه‌ها گشت. در نتیجه دولت جمشید آموزگار در سال ۱۳۵۶ خ. مجبور به اتخاذ سیاست ریاضت اقتصادی شد. این وضعیت، منجر به بروز نارضایتی عمومی شد که راه را برای انقلاب اسلامی، در سال بعد از آن هموار کرد.[۱۸۱]

«شاه رفت.»: تیتر اصلی روزنامه کیهان در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ خ.

انقلاب اسلامی، نخستین انقلابی ست که اسلام‌گرایی را در خاورمیانه به پیروزی رساند. انقلاب اسلامی، آخرین نمونه از انقلاب‌های کلاسیک قرن بیستم میلادی بود که با گفتمان‌های قهری، سلبی و آشتی ناپذیر، با تکیه بر ایدئولوژی به نتیجه رسید. در انقلاب اسلامی، بخش مهمی از روشنفکران لائیک و چپ، خود را با خمینی همسو کردند.[۱۸۲]رویدادهایی چون فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، کشتار معترضان در تعدادی از تظاهرات‌ها (از جمله در واقعه جمعه سیاه در شهریورماه)، و امتیازهای دیرهنگام شاه به مخالفان، موجب تشدید اعتراضات و از دست رفتن امکان مصالحه شد.[۱۸۳] افزون بر این، زوال سیاست‌مداران واقع‌گراتر و باتجربه‌تر، نظیر اسدالله علم، منوچهر اقبال، محمد ساعد و ابراهیم حکیمی باعث شد تا حلقهٔ مشاوران شاه به گروه کوچکی از بله‌قربان‌گوهای جوان تبدیل شود که برای به عرض رساندن مطالب موردِ علاقهٔ شاه، با یکدیگر رقابت می‌کردند. چنین مشاوران درباری‌ای، ناآگاهانه به شاه کمک می‌کردند تا تاج شاهی را بیشتر و بیشتر به روی دیدگان خود بکشد و کم‌کم به گرداب انقلاب نزدیک‌تر شود.[۱۸۴]

جمهوری اسلامی ایران، در پی پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، طی یک همه‌پرسی در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ با پرسش «جمهوری اسلامی، آری یا نه؟» با رای ۹۸٫۲٪ درصدی آری، رسمیت پیدا کرد.[۱۸۵] برخی از محققین آکادمیک نیز حکومت ایران را نظامی تمامیت‌خواه با گرایش به ولایت فقیه قلمداد می‌کنند.[۱۸۶][۱۸۷][۱۸۸]

پانویس[ویرایش]

  1. دکتر فلاحی، کیومرث. رفتارشناسی ایرانیان: درآمدی بر شناخت روحیات، فرهنگ و رفتار مردمان ایران. تهران: انتشارات مهکامه، چاپ چهارم، ۱۳۹۴ خ.
  2. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Behaviorism». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۱.
  3. پرفسور لنگ، جان. آفرینش نظریه معماری (نقش علوم رفتاری در طراحی محیط). ترجمه: دکتر علیرضا عینی فر، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هشتم، ۱۳۹۴ خ.
  4. دکتر فلاحت، محمدصادق. مفهوم حس مکان و عوامل شکل دهنده آن. تهران: نشریه هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، شماره ۲۶، تابستان ۱۳۸۵ خ. ص ۵۷.
  5. رابینز، استیفن، رفتار سازمانی: مفاهیم، نظریه ها و کاربردها، جلد اول: فرد، صص ۱۵ تا ۱۸، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ دوازدهم
  6. جهان بخش، حیدر
  7. ادوارد تایلر، فرهنگ ابتدائی
  8. دانش‌نامهٔ رشد
  9. رابینز، استیفن. رفتار سازمانی: مفاهیم، نظریه ها و کاربردها. جلد اول، چاپ دوازدهم.
  10. جوشن لو، محسن و دکتر رضا رستمی. روانشناسی بین فرهنگی. انتشارات ارجمند، ۱۳۸۸.
  11. Popper, Karl (2002) [1959]. The Logic of Scientific Discovery (2nd English ed.). New York, NY: Routledge Classics. p. 3. ISBN 0-415-27844-9. OCLC 59377149
  12. ارس، هانری ژری. علم، شبه علم و علم دروغین. نشرنی.
  13. قدرت باور
  14. مایکل پین. «مدخل ایدئولوژی، از گریگوری الیوت». فرهنگ اندیشه انتقادی، از روشنگری تا پسامدرنیته. ترجمهٔ پیام یزدانجو. چاپ چاپ نخست، تهران: نشر مرکز، ISBN 964-305-700-3. .
  15. زهره ای، محمدعلی. درآمدی بر سایبر دیپلماسی و قدرت نرم، در عصر جهانی شدن فرهنگ، تهران:انتشارات بین المللی گاج، ۱۳۸۹
  16. دکتر محسنی، منوچهر. مقدمات جامعه شناسی. ص ۱۸۱
  17. لنگ، جان. آفرینش نظریه معماری. ص۱
  18. شهیندخت خوارزمی، کیفیت زندگی و شاخص خوشبختی، همشهری آنلاین، شنبه سیزدهم مردادماه ۱۳۸۶ خورشیدی.[۱]
  19. ویکی‌پدیای انگلیسی
  20. http://www.economist.com/media/pdf/QUALITY_OF_LIFE.pdf
  21. چینگ، فرانسیس دی. کی، معماری: فرم، فضا و نظم، ص یازده
  22. آریان پور. جامعه شناسی هنر.
  23. وبگاه ایران، یادداشت هنرهای زیبا[۲]
  24. ماده ۱ آئین نامه اجرایی قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان، مصوب بهمن ۱۳۷۵ خورشیدی
  25. مهندس علی آقاجانپور، جزوه کاربینی در معماری، دانشگاه جامع علمی - کاربردی، مرکز آموزش فرهنگ و هنر، واحد ۴۹ تهران، پائیز ۱۳۹۲ خ.
  26. ماده ۴ آئین نامه اجرایی قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان، مصوب بهمن ۱۳۷۵ خورشیدی
  27. ماده ۱۱ آئین نامه اجرایی قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان، مصوب بهمن ۱۳۷۵ خورشیدی
  28. بنه ولو، لئونارد، آشنایی با تاریخ معماری، ترجمه: دکتر علی محمد سادات افسری، ویراسته: دکتر رضا قیصریه، مرکز نشر دانشگاهی تهران، ۱۳۸۱، صص ۲۱۵ تا ۲۱۸.
  29. راپاپورت، آموس، فرهنگ، معماری و طراحی، ص ۱۵
  30. پرفسور لنگ، جان. آفرینش نظریه معماری (نقش علوم رفتاری در طراحی محیط). ترجمه: دکتر علیرضا عینی فر، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هشتم، ۱۳۹۴ خ. صص ۲ و ۶.
  31. ترجمه از ویکی پدیا انگلیسی، مقاله معماری[۳]
  32. چینگ، فرانسیس دی. کی، معماری: فرم، فضا و نظم، ص یازده
  33. پرفسور لنگ، جان. آفرینش نظریه معماری (نقش علوم رفتاری در طراحی محیط). ترجمه: دکتر علیرضا عینی فر، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هشتم، ۱۳۹۴ خ. ص بیست و دو.
  34. ماریو سالوادوری. سازه در معماری. انتشارات دانشگاه تهران.
  35. دکتر حسینی، علی، اصول و مبانی برنامه ریزی شهری و روستایی، رشت، دریای دانش، ۱۳۹۰ خورشیدی، ص ۴۳
  36. پرفسور لنگ، جان. آفرینش نظریه معماری (نقش علوم رفتاری در طراحی محیط). ترجمه: دکتر علیرضا عینی فر، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هشتم، ۱۳۹۴ خ. ص ۱.
  37. فکوهی، ناصر، انسان شناسی شهری، تهران، نشر نی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ خ، صص ۳۲ و ۳۳.
  38. مهرداد حجازی[۴]
  39. فرشاد، مهدی. تاریخ علم در ایران. تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۶ خ. ص ۵۶.
  40. آقاجانپور، علی. هندسه، مشاهده و طبیعت.
  41. Goodall, B. (1987) The Penguin Dictionary of Human Geography. London: Penguin.
  42. Kuper, A. and Kuper, J., eds (1996) The Social Science Encyclopedia. 2nd edition. London: Routledge.
  43. دکتر حسینی، سید علی. اصول و مبانی برنامه ریزی شهری و روستایی، رشت: انتشارات دریای دانش، چاپ اول، ۱۳۹۰ خ. صص ۴۹ و ۵۰.
  44. عابدین درکوش، سعید. درآمدی به اقتصاد شهری، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ سوم، ویراست سوم، ۱۳۸۹ خورشیدی، صص ۹ تا ۱۱ و ۲۲.
  45. عابدین درکوش، سعید. درآمدی به اقتصاد شهری، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ سوم، ویراست سوم، ۱۳۸۹ خورشیدی، صص ۹ تا ۱۱.
  46. ترجمه از ویکی‌پدیا انگلیسی، مقاله شهر
  47. "United Nations, Department of Economic and Social Affairs, Population Division (2014). World Urbanization Prospects: The 2014 Revision, CD-ROM Edition". Archived from the original on 6 July 2018.
  48. رزقی، مریم و کامبیز رزقی. تحلیل فضاهای شهری. تهران: انتشارات اول و آخر، چاپ اول: ۱۳۹۲ خ. ص ۱۰.
  49. Taylor, Nigel (2007). Urban Planning Theory since 1945, London, Sage.
  50. انصاری،جمال. تاریخ فرهنگ ایران؛ از آغاز تا پایان عصر پهلوی، تهران: نشر سبحان نور، چاپ دوم، ۱۳۸۷ خ.
  51. راپوپورت، آموس. انسانشناسی مسکن. ترجمه: خسرو افضلیان، کتابکده تخصص هنر، معماری و شهرسازی کسری.
  52. آقاجانپور، علی. دانشگاه: سیرورت و هدف - فلسفه تعلیم و تربیت در جهان مدرن. تهران
  53. انصاری،جمال. تاریخ فرهنگ ایران؛ از آغاز تا پایان عصر پهلوی، تهران: نشر سبحان نور، چاپ دوم، ۱۳۸۷ خ.
  54. George Santayana, "The Life of Reason", Volume One, p. 82, BiblioLife, ISBN 978-0-559-47806-2
  55. دکتر فلاحی، کیومرث. رفتارشناسی ایرانیان: درآمدی بر شناخت روحیات، فرهنگ و رفتار مردمان ایران. تهران: انتشارات مهکامه، چاپ چهارم، ۱۳۹۴۴ خ.
  56. انصاری،جمال. تاریخ فرهنگ ایران؛ از آغاز تا پایان عصر پهلوی، تهران: نشر سبحان نور، چاپ دوم، ۱۳۸۷ خ.
  57. موریس، جیمز، تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی، تهران: دانشگاه علم و صنعت ایران، ۱۳۷۴ خ. صص ۵، ۹ و ۱۰.
  58. فکوهی، ناصر، انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ خ.
  59. هگل، جورج (٢٠٠٤). فلسفه تاریخ. Courier Corporation. شابک ۹۷۸۰۴۸۶۴۳۷۵۵۲. صفحه ١٧٣

    The Persians are first Historical People ;Persia was the first Empire that passed away.

  60. انصاری،جمال. تاریخ فرهنگ ایران؛ از آغاز تا پایان عصر پهلوی، تهران: نشر سبحان نور، چاپ دوم، ۱۳۸۷ خ.
  61. گامبریج، ارنست. تاریخ جهان. ترجمه: علی رامین. نشر نی.
  62. مرزبان، پرویز. خلاصه تاریخ هنر. تهران: ۱۳۹۲ خ.
  63. جیمز موریس، آنتونی ادوین. تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی. ترجمه: راضیه رضازاده، تهران: دانشگاه علم و صنعت ایران، ۱۳۷۴ خ.
  64. پیرنیا، محمدکریم. سبک شناسی معماری ایرانی، تهران: موسسه فرهنگی سروش دانش، صص ۴۰ تا ۵۸.
  65. مرزبان، پرویز. خلاصه تاریخ هنر. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۲ خ.
  66. تمدن ایلامیان باستان - عیلام
  67. تقوایی، ویدا. آشنایی با بناهای تاریخی، تهران: وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۹۰ خ.
  68. نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران. چاپ یازدهم، ص۲۷.
  69. تقوایی، ویدا. آشنایی با بناهای تاریخی، تهران: وزارت آموزش و پرورش، ۱۳۹۰ خ.
  70. دکتر مهدوی نژاد، جواد. سیر اندیشه های معماری. جهاد دانشگاهی واحد تهران، چاپ ششم، تابستان ۱۳۹۳ خ. ویراست ۳، ص ۳۱.
  71. جیمز موریس، آنتونی ادوین. تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی. ترجمه: راضیه رضازاده، تهران: دانشگاه علم و صنعت ایران، ۱۳۷۴ خ.
  72. "India", Oxford English Dictionary, second edition, 2100a.d. Oxford University Press
  73. دانشنامه بریتانیکا
  74. دکتر مهدوی نژاد، جواد. سیر اندیشه های معماری. جهاد دانشگاهی واحد تهران، چاپ ششم، تابستان ۱۳۹۳ خ. ویراست ۳، ص ۳۱.
  75. توفیقی، حسین. آشنایی با ادیان بزرگ. ویراست دوم، تهران، چاپ هجدهم، پاییز ۱۳۹۸ خ. صص ۲۵و ۲۶.
  76. کورفکین، فئودور پ. تاریخ شرق باستان. ترجمه: غلامحسین متین.
  77. The knowledgebook: everything you need to know to get by in the 21st Century. 2009. Washington, D.C. : National Geographic. p.218.
  78. فکوهی، ناصر
  79. پاتریچ، کریستوفر و همکاران. سیری در ادیان جهان. ص ۲۰۳.
  80. آقاجانپور، علی. سیر اندیشه‌های مدیریت شهری در غرب باستان و اثر ارزشهای منبعث از آن در شهرداری منطقه یک تهران (شمیران)، پایان‌نامه کارشناسی ارشد مدیریت شهری، تیر ۱۳۸۷ خورشیدی.
  81. رهبانی، مرتضی. فرهنگ غرب و چالش های آن. چاپ اول، تهران: نشر ثالث، ۱۳۸۷ خ.
  82. توفیقی، حسین. آشنائی با ادیان بزرگ. تهران، چاپ هجدهم: زمستان ۱۳۹۸، ویراست دوم.
  83. کتاب درسی فلسفه یازدهم دبیرستان. ص۴۷
  84. تاریخچهٔ معرفت‌شناسی در غرب
  85. آقاجانپور، علی. دانشگاه: سیرورت و هدف - فلسفه تعلیم و تربیت در جهان مدرن. تهران
  86. فکوهی، ناصر. تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی. تهران: نشر نی، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ خ. ص ۴۸.
  87. دکتر نقره کار، عبدلحمید
  88. خاتمی، محمد. از دنیای شهر تا شهر دنیا. نشر نی، ص ۸۲.
  89. آقاجانپور، علی، جزوه درسی آشنایی با تاریخ معماری جهان، مرکز آموزش عالی علمی - کاربردی جهاد دانشگاهی (شعبه رودسر)، پائیز ۱۳۹۰
  90. بانی مسعود. معماری غرب
  91. رهبانی، مرتضی. فرهنگ غرب و چالشهای آن. نشر ثالث.
  92. پرفسور لنگ، جان. آفرینش نظریه معماری (نقش علوم رفتاری در طراحی محیط). ترجمه: دکتر علیرضا عینی فر، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هشتم، ۱۳۹۴ خ.
  93. رنسانس، صفحهٔ ۱۳
  94. رنسانس، صفحهٔ ۱۴
  95. Quited in Peter Burke, The Renaissance. London: Longman, 1964, p.1
  96. دکتر حسینی راد، عبدلمجید. مبانی هنرهای تجسمی.
  97. لازیو، پل. تقکر ترسیمی، برای معماران و طراحان. ویرایش سوم، مترجم: سعید آقائی، انتشارات پرهام نقش، ص۱.
  98. سیر حکمت در اروپا، صص ۱۵۷–۱۴۹
  99. بانی مسعود، امیر. معماری غرب: ریشه ها و مفاهیم. نشر هنر معماری قرن، چاپ سوم: پائیز ۱۳۹۰ خ. ص ۱۹۵.
  100. ممتاز، فریده. جامعه شناسی شهر. ص۴۵.
  101. درویش، حسن و محمدرسول الماسی فرد. مدیریت منابع انسانی در سازمان های دولتی. دانشگاه پیام نور، ۱۳۹۴ خ.
  102. شکیبامقدم، محمد، مدیریت سازمان های محلی و شهرداری ها، موسسه انتشاراتی میر، تهران، ۱۳۸۴، صص ۲۵۳ تا ۲۵۷
  103. دوران، دانیل. نظریه سیستم ها. ترجمه دکتر محمد یمنی.
  104. فلسفه ۱. چاپ پنجم: ۱۴۰۱ خ. ص ۶۷.
  105. ممتاز، فریده. جامعه شناسی شهر. شرکت سهامی انتشار، چاپ سوم:۱۳۸۳.
  106. لنگ، جان. آفرینش نظریه معماری (نقش علوم رفتاری در طراحی محیط). انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دهم: ۱۳۹۶، ترجمه: علیرضا عینی فر، صص ۳، ۴ و ۲۹.
  107. (انگلیسی). بازدید در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۴Religious Affiliation of History's 100 Most Influential People
  108. "Why Muslims are the world's fastest-growing religious group". Pew Research Center (به انگلیسی). 2017-04-06. Retrieved 2017-05-11.
  109. NW، 1615 L. St؛ Suite 800Washington؛ Inquiries، DC 20036USA202-419-4300 | Main202-857-8562 | Fax202-419-4372 | Media. «World's largest religion by population is still Christianity». Pew Research Center (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۹-۲۹.
  110. خرمشاهی، بهاءالدین. قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه نامه از بهاءالدین خرمشاهی. ناشر جامی و نیلوفر، ص ۶۵۲
  111. Campo, Juan E. (2009). Encyclopedia of Islam (PDF). New York: Facts On File. p. 572-573. ISBN 0-8160-5454-1.
  112. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی (جلد دوم)، انتشارات صدرا ۱۳۷۳، ص ۱۵و۱۶
  113. دکتر فلاحی، کیومرث. رفتارشناسی ایرانیان: درآمدی بر شناخت روحیات، فرهنگ و رفتار مردمان ایران. تهران: انتشارات مهکامه، چاپ چهارم، ۱۳۹۴۴ خ.
  114. نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران (از کوچ آریائی ها تا پایان سلسله پهلوی). چاپ یازدهم.
  115. ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ لغتنامه دهخدا
  116. ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۰ و نیز بنگرید به: التنبیه و الاشراف، ص ۲۶۷
  117. ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۳
  118. Madelung, Succession to Muhammad, 87–88.
  119. Madelung, Succession to Muhammad, 92–107.
  120. Daniel، Elton L. The Islamic east. Cambridge: Cambridge University Press. صص. ۴۴۸–۵۰۵. شابک ۹۷۸۱۱۳۹۰۵۵۹۳۲.
  121. دکتر حبیبی، محسن. از شار تا شهر
  122. نیستانی، جواد. سابقه ترسیم نقشه و کاربرد هندسه و حساب در معماری اسلامی.
  123. نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران. چاپ یازدهم: ۱۳۸۷، نشر اختران
  124. دکتر حسن بلخاری. سرگذشت هنر در تمدن اسلامی
  125. دکتر زرین کوب، عبدلحسین؛ دو قرن سک.ت، صص ۱۸۰ و ۱۸۱.
  126. فرمانیان، مهدی و محمدحسن بهشتی. مذاهب در ایران. قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، پائیز ۱۴۰۰ خ.
  127. تقوایی، ویدا؛ آشنایی با بناهای تاریخی، ۱۳۹۰ خ. تهران: وزارت آموزش و پرورش، صص ۶۰ تا ۶۲.
  128. همایون، ناصر تکمیل. تاریخ ایران در یک نگاه. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ پنجم: ۱۳۹۰ خ. صص ۴۴ و ۴۵.
  129. نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران. چاپ یازدهم: ۱۳۸۷، نشر اختران، صص ۸۳ و ۸۴
  130. دبیری‌نژاد، بدیع‌الله، سلاجقه و گسترش ادب ترکی. در: «چشم‌انداز ارتباطات فرهنگی»، تیر و مرداد ۱۳۸۴ خورشیدی، شمارهٔ ۱۷، صص ۵۷–۶۰.
  131. آقاجانپور، علی. نظامیه
  132. آقاجان‌پور، علی. سعدی: استاد سخن، هفته‌نامهٔ شما، ۲۷ فروردین ۱۳۹۰، ص۷[۵]
  133. "SAFAVID DYNASTY". Encyclopædia Iranica.
  134. Safavid Iran: Rebirth of a Persian Empire Safavid Iran: Rebirth of a Persian Empire
  135. رستم التواریخ، نویسنده محمد هاشم آصف
  136. Savory، ESMĀʿĪL I ṢAFAWĪ، ۸:‎ ۶۲۸–۶۳۶.
  137. «شاه اسماعیل اول صفوی». مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی |. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ نوامبر ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۱۱.
  138. «شاه اسماعیل صفوی». بانک مقالات علوم اسلامی و انسانی. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۱۰-۱۱.
  139. «بیوگرافی شاه اسماعیل صفوی». صدا و سیمای اردبیل |. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۸-۱۱.
  140. «شاه اسماعیل صفوی». دانشنامه رشد. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۸-۱۱.
  141. ۱۴۱٫۰ ۱۴۱٫۱ electricpulp.com. "(This official version contains textual changes designed to obscure the Kurdish origins of the Safavid family and to vindicate their claim to descent from the Imams.)EBN BAZZĀZ – Encyclopaedia Iranica" (به انگلیسی). Retrieved 2017-08-16.
  142. EBN BAZZĀZ, DARVĪŠ TAWAKKOLĪ b. Esmāʿīl b. Ḥājī Ardabīlī, author of the Ṣafwat al-ṣafāʾ, a biography of Shaikh Ṣafī-al-Dīn Esḥāq Ardabīlī (d. 935/1334), founder of the Safavid order of Sufis and the eponym of the Safavid dynasty. Ebn Bazzāz was a disciple of Shaikh Ṣadr-al-Dīn Ardabīlī (d. 794/1391-92), the son and successor of Shaikh Ṣafī-al-Dīn. The work, also entitled al-Mawāheb al-sanīya fī manāqeb al-Ṣafawīya, deals mainly with Shaikh Ṣafī-al-Dīn’s miracles and sayings and contains little of a biographical nature (see Browne, Lit. Hist. Persia IV, pp. 38-39, for a list of its contents). Ebn Bazzāz completed this voluminous work (over 800 folios) around 759/1358, only twenty-four years after the death of Shaikh Ṣafī-al-Dīn. It is written in a straightforward style, without much rhetorical embellishment. Ideologically-motivated alterations were already present in a manuscript dated 914/1508, during the reign of Shah Esmāʿīl I (Aya Sofya 2123; Togan). Shah Ṭahmāsb (930-84/1524-76) ordered Mīr Abu’l-Fatḥ Ḥosaynī to produce a revised edition of the Ṣafwat al-ṣafāʾ. This official version contains textual changes designed to obscure the Kurdish origins of the Safavid family and to vindicate their claim to descent from the Imams, (Roger Savory), “EBN BAZZĀZ,” Encyclopædia Iranica, online edition
  143. عالم آرای عباسی، ص ۳۲؛ جهانگشای خاقان، صص ۴۴–۴۶
  144. احسن التواریخ، ص ۹؛ جهانگشای خاقان، صص ۶۴–۶۷
  145. شاه عباس کبیر، مریم نژاد اکبری مهربان ص ۱۷ برگرفته از مقالات عباس اقبال آشتیانی مجله یادگار سال چهارم شماره ۲.
  146. تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه (صص ۲۱ تا ۳۶)
  147. Savory، ESMĀʿĪL I ṢAFAWĪ، ۸:‎ ۶۲۸–۶۳۶.
  148. G. Doerfer, "Azeri Turkish", Encyclopædia Iranica, viii, Online Edition, p. 246.
  149. http://www.iranicaonline.org/articles/esmail-i-safawi#ii
  150. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۴-۱۷.
  151. نصرالله فلسفی (۱۳۹۱)، «جلد اول»، زندگانی شاه عباس اول، به کوشش فرید مرادی.، تهران: انتشارات نگاه، ص. ۳۹، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۵۱-۷۲۶-۷
  152. ۱۵۲٫۰ ۱۵۲٫۱ از سرسره فتحعلیشاه تا تکیه دولت؛ آیا هنر در دوران قاجار رشد نکرد؟
  153. تبیان، بازدید: سپتامبر ۲۰۱۲.
  154. نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران
  155. احمدپناهی سمنانی، آغامحمدخان قاجار، ۶۶.
  156. احمدپناهی سمنانی، کریم‌خان زند، ۲۲۴.
  157. M. Eskandari-Kadjar. «Children of Mohammad Shah Qajar». qajarpages. دریافت‌شده در ۲۲ اسفند ۱۳۹۰.
  158. معیرالممالک، دوستعلی خان. یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه نشر تاریخ ایران، چاپ اول، ۱۳۶۱ خورشیدی.
  159. امانت، عباس. ۴۶۳-۴۶۴.
  160. امانت، عباس. ۴۶۳-۴۶۸.
  161. مسجد نصیرالملک (صورتی) در شیراز[۶]
  162. کسرایی. چالش سنت و مدرنیته در ایران از مشروطه تا ۱۳۲۰ ص ۳۱۵–۳۱۶
  163. دکتر آجودانی، ماشاءالله. مشروطه ایرانی.
  164. (Abrahamian 2008، صص. 139–140)
  165. Graham, Robert (1980). Iran: The Illusion of Power. London: St. Martin's Press. pp. 19, 96. ISBN 0-312-43588-6.
  166. صابر، هدی. فروپاشی: نگاهی به درون رژیم شاه: بحران ها، اضادها و ناکامی هایش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چاپ پنجم، ۱۳۹۸ خ. ص ۲۸
  167. مقاله بیماری هلندی اقتصاد ایران در ویکی پدیای فارسی: [۷]
  168. آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. صص ۱۴۰، ۱۴۱، ۵۳۴، ۵۵۰، ۵۵۱ و ۵۵۲.
  169. صابر، هدی. فروپاشی: نگاهی به درون رژیم شاه: بحران ها، اضادها و ناکامی هایش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چاپ پنجم، ۱۳۹۸ خ. صص ۲۴ تا ۲۸
  170. ایران بین دو انقلاب، ۵۴۵، ۵۴۶، ۶۱۴ و ۶۱۵
  171. Abrahamian, Modern Iran, p۱۵۱–۱۵۲
  172. Keddie, p۲۲۶–۲۲۸
  173. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۵۷
  174. Mackay, Iranians (1998), p. 219.
  175. Katouzian (1981), The Political Economy of Modern Iran: Despotism and Pseudo-Modernism, 1926–1979.
  176. Kapuscinski, Shah of Shahs (1985).
  177. BBC فارسی - ایران - نهضت آزادی ایران
  178. «مدافعات مهندس مهدی بازرگان در دادگاه بدوی و تجدیدنظر نظامی» (PDF). بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۵ اکتبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۰ فوریه ۲۰۱۷.
  179. صابر، هدی. فروپاشی: نگاهی به درون رژیم شاه: بحران ها، اضادها و ناکامی هایش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چاپ پنجم، ۱۳۹۸ خ. ص ۳۰.
  180. «بیماری هلندی در اقتصاد ایران؛». IICHS. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۳ فوریه ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۲-۲۳.
  181. Bayandor، The Shah, the Islamic Revolution and the United States، 96.
  182. «انقلاب ایران و نگرانی‌های ضد آرمانی (۴)». ایران امروز. دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  183. Iran. (2009). Encyclopædia Britannica. Ultimate Reference Suite.
  184. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۱۸
  185. علیرضا کرمانی (۱۳۸۸/۰۱/۱۲). «رفراندوم «جمهوری اسلامی»؛ ۳۰ سال پیش «آری»». رادیوفردا. دریافت‌شده در ۲۵ فروردین ۱۳۹۳. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  186. Abbas Milani (۲۰۰۵). «In lieu of an abstract, here is a brief excerpt of the content». Journal of Democracy. دریافت‌شده در ۹ اوت ۲۰۱۵.
  187. Daniel Brumberg. «Dissonant Politics in Iran and Indonesia» (PDF). Stanford university. Georgetown University. صص. ۷-۸ (۸-۹). دریافت‌شده در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵.
  188. «VELA YA T-E FAQIH IN THE CONSTITUTION OF IRAN: THE IMPLEMENTATION OF THEOCRACY» (PDF).